چهارشنبه

مشخصات بلاگ

روز چهارشنبه به نام حضرت موسى بن جعفر و حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادى علیهم السلام است.در زیارت آن بزرگواران بگو:
السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَوْلِیَاءَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا حُجَجَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا نُورَ اللَّهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکُمْ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللَّهَ مُخْلِصِینَ وَ جَاهَدْتُمْ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَتَاکُمُ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللَّهُ أَعْدَاءَکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَجْمَعِینَ وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنْهُمْ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا إِبْرَاهِیمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى یَا مَوْلایَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ أَنَا مَوْلًى لَکُمْ مُؤْمِنٌ بِسِرِّکُمْ وَ جَهْرِکُمْ مُتَضَیِّفٌ بِکُمْ فِی یَوْمِکُمْ هَذَا وَ هُوَ یَوْمُ الْأَرْبِعَاءِ وَ مُسْتَجِیرٌ بِکُمْ فَأَضِیفُونِی وَ أَجِیرُونِی بِآلِ بَیْتِکُمُ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ.

بایگانی
پیوندها

۲۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

سلام

چهار سال قبل، وقتی توی همین ایام، بیشترین فشار ممکن از هر نظر که فکرش رو بکنید تحمل میکردم که بتونم مهمترین مانع پیش رویم برای ادامه ی تحصیل در خارج از ایران (یعنی آزمون TOEFL ) رو با موفقیت و نمره ی خیلی بالا ، بگذرونم شاید هیچ وقت فکرش رو هم نمیکردم که این آزمون میتونه چه تأثیر عمیقی روی زندگی و اینده ی من بذاره.

البته فکر میکردم تأثیر میذاره، ولی نه اینجوری...

شدت و میزان و درجه و حد استرسم در روز آزمون در اسفند ماه 92 به حدی بود که علارغم آمادگی خیلی زیاد، نتونستم به نحوی که نیاز داشتم و دوست داشتم از پسش بر بیام و نمزه ای که در فروردین ماه اعلام شد، چنان شوک عظیمی بهم وارد کرد که تا همین چند ماه قبل اصلا سراغ زبان انگلیسی نرفتم و دوره های درمانی و مشاوره ی مفصل گذراندم که بتونم به خودم بیام و به زندگی عادی برگردم...

طبیعتا اون نمره رو دانشگاه نپذیرفت. غیر از اینکه مهلت اعتبارش هم گذشته بود. و من مجبور بودم که قبل از آزمون جامع، نمره ی زبان به دانشگاه ارائه کنم...

اینکه کلی معطل کردم و طفره رفتم و دنبال راه فرار گشتم و دنبال آسونترین آزمون ممکن گشتم، بماند...

حالا فردا، روز آزمون TOLIMO م هست... و من، اونقدر خونده و آماده ام که هیچ نگرانی ای بابتش ندارم.

اما، طی این مدت آماده سازی، خیلی به گذشته فکر کردم... به مسیری که آمده ام. و به جایی که هستم. و به آنچه که پیش رویم هست...

اینکه مهمترین عالم برای موفقیت و شاید بشه گفت، تنها تنها تنها تنهاااااا دلیل موفقیت، آمادگی روحی و ذهنی هست. و نه هیچی دیگه. این رو برای هر جور موفقیتی به ایمان قلبی رسیده ام...

حالا به یه حد کمی از استرس، و میقداری هیجان، منتظر فردا هستم.

و آرزو میکنم که به بهترین شکل از پسش بر بیام و با خیال راحت ترم آخر رو شروع کنم و برای جامع و پروپوزال آماده بشم...

الهی، مددی


  • narjes srt

سلام

زنگ گوشی م که توی این 8 سالی که دارمش، فقط منتظر تماس تو بوده تا به صدا در بیاد...

این روزها به طرز فجیعی برام آزار دهنده و عصبی کننده شده...

هر بار صداش میاد، رسما هیستریک میشم!!

و فقط دنبال راه فرار میگردم.

میدونم که طرز برخوردم و رفتارم و حرف زدنم باهاش خوب نیست پیرزن بیچاره... ولی دیوانه دارم میشم... و او میگه:" مادر نشدی که بفهمی..."

فقط دنبا راه چاره ام... و نمیدونم اون راه چیه.


پی نوشت:

وقتی  تصور کنی که تنها پناهِ یه آدم بی پناه هستی و به قول خودش تنها آدم اطرافش... میفتی توی شرایطی که من افتاده ام...


نجات میخوام نجااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت...

  • narjes srt

سلام

پاسخ دادن به تلفن توی جمع همان و حساس شدن همه ی بچه ها به این ماجرا همان...

وقتی قطع کردم، گوشی رو پرت کردم و اشکم چکید...

یکصدا سرم فریاد کشیدند... آخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

الان ایستاده ام در جایگاه قربانی...

و زجر میکشم... با هر تماسش...


* ناجی -- زجردهنده

/       \

قربانی



آرزو میکنم بتونم دیگه هرگز وارد این چرخه نشم و برای ابد از این بازی بیام بیرون...

آرزو میکنم....


پی نوشت:

* مثلث کارمن

  • narjes srt

سلام

اینکه همیشه فکر میکردم که بلافاصله بعد از مشاهده ی چرک توی ترشحات بینی، به سرعت باید دست به دامن سفالکسین بشم ( با اینکه بارها دکترها گفته بودند که بی تأثیره و فقط یه جور تلقین هست برات!) باور نمیکردم...

تا الان!

سرچ کردم و مطمئن شدم که خودش خوب میشد اگر آنتی بیوتیک نمیخوردم...

حس شکست خوردن از خودم رو دارم و غصه دارم!!


  • narjes srt
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • narjes srt
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • narjes srt

سلام

نرجس یاد بگیر که وقتی توی فشار زیاد هستی، کمتر حرف بزنی. اصلا کمتر حاضر باشی و اگر مجبوری به حضور در جمع ها، اعم از حقیقی و مجازی، یا در سکوت و خوشی و شادی و برخورد باز و خوب و شاد. یا که اگر نمیتونی ظاهر رو حفظ کنی، نرو...

دوست ندارم غر غرو به نظر بیام.

و فشارها داره بیشتر از حد توانم میشه.

و اطرافیان هم شاکی شده اند. و پیام: خودتو نکش... آرام باش. به تو چه...  و غیره رو مکرر میشنوم.

خودم رو نمیکشم ولی شرایط اینجوریه خب. دست من نیست که.


بیشتر کلاسهام توی این هفته، یا کنسل شده و یا نمیتونم و نتونستم برم. و اینا خوبه. اما وقتی میپرسند که چرا، چی بگم خب؟؟ مجبورم بگم بیمارستان هستم و..... این شروع ماجراست...

سخته.. خدایا کمک کن لطفا

دوستت دارم



  • narjes srt

سلام

امروز بلاخره.......................... بستری شد...

و من....



پی نوشت:

1- حواسم به همه ی حرفهایی ک بهم زدی هست. حواسم هست که هرچیزی یه "تا" داره...

و هرچیزی یه "دلیل بوجود آمدن" داره... (مبدأ داره...)

و...


2- مبدآ ما... خدا؟ یعنی هروقت منو اذیت میکنی، برای رضای خدا ست؟؟   :I



  • narjes srt

سلام

تا عصر موند خانه. و عصر یه پیامک دید و باز زد بیرون...

و ناله و زاری مادرش...

و تماسهای پشت سر هم...

و دو ساعت بعد، دوباره زنگ زد و ضجه میزد و شیون میکرد پیرزن...

بوسیدم و خداحافظی کرد و رفت...


یعنی لباس به تن امیرالمونین نذاشتم من توی این عید غدیری... یعنی اونقدر دامنشون رو چنگ زدم که پاره پاره شد...

خدایا چه کنم من؟؟؟

و الهام رسید...

پیام به مهناز و دکتر، و برای فردا وقت اورژانسی گرفتم.

و ...

خدایا کمکهات رو قطع نکن. واقعا هیچ کاری از من بر نمیاد اگه تو نباشی و هدایتم نکنی

آه خدایا...

دوستت دارم ...


یا علی مددی...


پی نوشت:

مریم میگه طرز حرف زدنت باهاش دقیقا شبیه یه دوست صمیمی با یه پسر بچه ای هست که ازش بزرگتری. و او هم مثل یه پسر بچه ی حرف گوش کن، دقیقا به حرفهات گوش میکنه و بهت پناه آورده..

یا خدااا... پناه ما باش

  • narjes srt
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • narjes srt

سلام

دو روزه که با صداهایی که میشنوه، یهو از خونه میزنه بیرون.

و ...

ساعتها بعد برمیگرده.

منتظره که بیان ببرنش..

و برای من وقتی حرف میزنه، گریه میکنه...

تو اسطوره ی من بودی مرد...... چرا گریه میکنی آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟..



خدایا، به حق امیرالمونین به حق امروز به حق این ساعتها... خدایا، کمکم کن. کمکش کن...

خداااااا...


مدد به غیر تو ننگ است یا علی مددی

  • narjes srt

سلام

یه گزارشی گذاشت شبکه ی دو از ماجراهای حج 94 و بازگشت و خاطرات حجاج امسال (96)...

مثل همون موقع و با همون داغ، زار زدم زار زدم زار ردم...

این زخم چنان عمیق و دردناک بوده که فکر نمیکنم هرگز التیام پیدا کنه...

آخ...

  • narjes srt




حقیقه النقطه البائیه و اصل الحیات المائیه و سر الله الاعظم و ناموس الله الاتم و  اب الاولیا و مقصد العرفاو النجم الثاقب. مولانا علی ابن ابی طالب

  • narjes srt
  • narjes srt
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • narjes srt

سلام

...

امام شما از دنیای خود به دو جامه ی فرسوده و دو قرص نان رضایت داده است،

بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید، اما با :


پرهیزگاری،

تلاش فراوان،

پاکدامنی،

راستی

مرا یاری دهید.


امیرالمونین علی علیه السلام

  • narjes srt

سلام

بعضی وقتها که پستهای توی گاوصندوق زیاد میشه، یعنی سرو صداهای توی سرم اونقدر زیاد شده که نوشتنهای روی کاغذ و با سایر کارهایی که آموخته ام برای کنترلشون، دیگه جواب نمیده.

عدر میخوام که خصوصی اند!!

  • narjes srt
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • narjes srt
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • narjes srt
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • narjes srt

سلام

همیشه این جور مواقع به یه حس عجیب ِ سردرگمی دچار میشم.

اینکه، نمیدونم کدومشون رو بیشتر دوست دارم.

اینکه هِی یکی یکی میان جلوی چشمم رو دیگه نمیتونم چشمم رو ازشون بردارم... و بعد بعدی و بعدی و بعدی...

حس عجیبیه...

فقط اینو میدونم که به طرز عجیب غریبی و حدی که بی حدِ همشون رو خییییلی دوست دارم.  و برخی رو بیشتر ;))

غرض اینکه، از دیشب که توی حال و هوای تولد امام هادی جانم افتاده ام، رفقا برام تبریک میفرستند که :" تولد عشقت مبارک"... و اونها میدونن حال منو برای سامرا و در سامرا و .....

حسم نسبت به امام هادی خیلی خیلی با بقیه ی امامها فرق میکنه.

اگه نبودند، کی منو میخرید؟

کی اسم مادری م رو توی مملکت و قوم غریب برام انتخاب میکرد؟

کی برام معلم خصوصی میگرفت که لایق خانوادشون بشم؟

کی من رو من میکرد؟؟

یه حالی ام هااا...

امروز فقط دعا کردم: لطفا منو بکنید همون "نرجس" ی که پسندیدیدش برای خودتون... و چه پسندیدنی....

عااااخخخخ.....

بابی انتم و امی و اهلی و مالی و اسرتی

فما احلی اسمائکم...

آخ........


  • narjes srt
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • narjes srt

سلام

بلاخره بعد از سالها پرس و جو و گشتن و پشت گوش انداختن (حتی!) بلاخره در تاریخ امروز... 96.6.13 خودم رو بیمه کردم.

بیمه پاسارگاد رو انتخاب کردم.

توی پروسه ی انجام کار هم کلی تحقیق کردم و بلاخره انتخابش کردم.

اولین و مهمترین و اصلی ترین هدفم برای این کار، ایجاد یک پشتوانه ی مطمئن برای آینده ی زندگی م بود.

وقتی هیچ ضمانت و پشتوانه و آینده ی روشنی رو پیش رویت نمیبینی، به نظرم آمد که این راه خوبی هست.

و البته خیلی هم برام مهم بود که بابت پرداخت ماهانه ش خیالم راحت باشه و قرار نباشه که هر ماه به استرس بیفتم که از کجا بیارم و پول بیمه رو بدم. و با همکاری مامان و بابا، یک درصدی از اجاره ی خانه ام، به این مسأله اختصاص پیدا کرد.

خداوند برکت دهاد که چشمم به سمت اوست.

یا علی

  • narjes srt
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • narjes srt

سلام

کیک هام دیگه برند شده اند.

درسته که از نوجوانی اینکاره بودم. اما تاریخ شروع دوباره رو از کیکِ مخفیانه ی شب امتحان دی ماه... محسوب میکنم...

فعلا در حال تمرین بیشتر هستم برای دی ماه پیش رو...


نوش جان

  • narjes srt

سلام

دیوانگی یعنی، زیر و رو کرده باشی گوشی و اینترنت و دوستان مطلع و دنیاااااا رو... تا آهنگ گوشی ت رو بکنی... ....

...

...

...

آخ...

کجاشو دیدی جناب جان  ;)


پی نوشت:

هنوز موفق نشده ام!

ولی میشم...

+ دلتنگیم جناب

96.6.3 صبح جمعه

  • narjes srt