چهارشنبه

مشخصات بلاگ

روز چهارشنبه به نام حضرت موسى بن جعفر و حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادى علیهم السلام است.در زیارت آن بزرگواران بگو:
السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَوْلِیَاءَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا حُجَجَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا نُورَ اللَّهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکُمْ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللَّهَ مُخْلِصِینَ وَ جَاهَدْتُمْ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَتَاکُمُ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللَّهُ أَعْدَاءَکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَجْمَعِینَ وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنْهُمْ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا إِبْرَاهِیمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى یَا مَوْلایَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ أَنَا مَوْلًى لَکُمْ مُؤْمِنٌ بِسِرِّکُمْ وَ جَهْرِکُمْ مُتَضَیِّفٌ بِکُمْ فِی یَوْمِکُمْ هَذَا وَ هُوَ یَوْمُ الْأَرْبِعَاءِ وَ مُسْتَجِیرٌ بِکُمْ فَأَضِیفُونِی وَ أَجِیرُونِی بِآلِ بَیْتِکُمُ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ.

بایگانی
پیوندها

۱۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

سلام


در من کوچه‌ای‌ست...

که با تو در آن نگشته‌ام

سفری‌ست...

که با تو هنوز نرفته‌ام

روزها و شب‌هائی‌ست...

که با تو به سر نکرده‌ام

عاشقانه‌هائی‌ست...

که با تو... 

هنوز نگفته‌ام


"راحمه باقی‌پور"


تصویر: جین سیبرگ و ژان پل بلموندو در نمایی از "از نفس افتاده" (ژان لوک گدار، ۱۹۶۰)


برگرفته از وبلاگ عزیز "فلسفه های لاجوردی"

  • narjes srt

سلام


اگر تو پرده بر این زلف و رخ نمی‌پوشی

به هتک پرده صاحب دلان همی‌کوشی

چنین قیامت و قامت ندیده‌ام همه عمر

تو سرو یا بدنی شمس یا بناگوشی

غلام حلقه سیمین گوشوار توام

که پادشاه غلامان حلقه در گوشی

به کنج خلوت پاکان و پارسایان آی

نظاره کن که چه مستی کنند و مدهوشی

به روزگار عزیزان که یاد می‌کنمت

علی الدوام نه یادی پس از فراموشی

چنان موافق طبع منی و در دل من

نشسته‌ای که گمان می‌برم در آغوشی

چه نیکبخت کسانی که با تو هم سخنند

مرا نه زهره گفت و نه صبر خاموشی

رقیب نامتناسب چه اهل صحبت توست

که طبع او همه نیش و تو سر به سر نوشی

به تربیت به چمن گفتم ای نسیم صبا

بگوی تا ندهد گل به خار چاووشی

تو سوز سینه مستان ندیدی ای هشیار

چو آتشیت نباشد چگونه برجوشی

تو را که دل نبود عاشقی چه دانی چیست

تو را که سمع نباشد سماع ننیوشی

وفای یار به دنیا و دین مده سعدی

دریغ باشد یوسف به هر چه بفروشی


# سعدی جاااننن


پی نوشت:

بعضی روزها و شب ها سخت میگذره دیگه... چه کنم....



  • narjes srt

سلام


برام نوشتی:

... به هر حال  من همیشه منتظرم




آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست
موقف آزادگان بر سر میدان اوست
ره به در از کوی دوست نیست که بیرون برند
سلسله پای جمع زلف پریشان اوست
چند نصیحت کنند بی‌خبرانم به صبر
درد مرا ای حکیم صبر نه درمان اوست
گر کند انعام او در من مسکین نگاه

ور نکند حاکمست بنده به فرمان اوست



گر بزند بی‌گناه عادت بخت منست
ور بنوازد به لطف غایت احسان اوست
میل ندارم به باغ انس نگیرم به سرو
سروی اگر لایقست قد خرامان اوست
چون بتواند نشست آن که دلش غایبست
یا بتواند گریخت آن که به زندان اوست
حیرت عشاق را عیب کند بی بصر
بهره ندارد ز عسش هر که نه حیران اوست



سعدی اگر طالبی راه رو و رنج بر
کعبه دیدار دوست صبر بیابان اوست 
  • narjes srt
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • narjes srt

سلام


کاش میتونستم با لالایی های خودم بخوابم...

لالایی هایی که دیگران رو میتونه حتی به کما ببره. اما...


:((

  • narjes srt



هیچ با حاصل دهقان نکند سیل ملخ

آنچه با حاصل این مُلک نمودید امسال


# ملک_ الشعراء_ بهار

  • narjes srt
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • narjes srt

سلام

قسم دادم... به مهمترین چیزی که بین ماست.

دستم درازه. نذار غرق شم.


  • narjes srt

به من مى‌گفت:
"چشم‌هاى تو مرا به این روز انداخت! این نگاهِ تو کارِ مرا به اینجا کشانده
تاب و تحمل نگاه‌هاى تو را نداشتم
نمى‌دیدى که چشم بر زمین می‌دوختم؟"
به او گفتم:
"در چشم‌هاى من دقیق‌تر نگاه کن!
جز تو هیچ چیزى در آن نیست..."

بزرگ علوی


  • narjes srt

سلام



اگر بی‌من خوشی یارا به صد دامم چه می‌بندی
وگر ما را همی‌خواهی چرا تندی نمی‌خندی
کسی کو در شکرخانه شکر نوشد به پیمانه
بدین سرکای نه ساله نداند کرد خرسندی
بخند ای دوست چون گلشن مبادا خاطر دشمن
کند شادی و پندارد که دل زین بنده برکندی
چو رشک ماه و گل گشتی چو در دل‌ها طمع کشتی
نباشد لایق از حسنت که برگردی ز پیوندی
خوشا آن حالت مستی که با ما عهد می‌بستی
مرا مستانه می‌گفتی که ما را خویش و فرزندی
پیاپی باده می‌دادی به صد لطف و به صد شادی
که گیر این جام بی‌خویشی که باخویشی و هشمندی
سلام علیک ای خواجه بهانه چیست این ساعت
نه دریایی و دریادل نه ساقی و خداوندی
نه یاقوتی نه مرجانی نه آرام دل و جانی
نه بستان و گلستانی نه کان شکر و قندی
خمش باشم بدان شرطی که بدهی می خموشانه
من از گولی دهم پندت نه ز آنک قابل پندی
#مولانا

  • narjes srt

سلام


محرمان عشق خود دانند که عشق چه حالتست ، اما نامردان را از عشق جز ملامتی و ملالتی نباشد . خلعت عشق ، خود هر کسی را ندهند. و هر کسی خود لایق عشق نباشد ، و هر که لایق عشق نباشد خدای را نشاید و هر که عشق را نشاید ، خدای را نشاید.!
عشق با عاشق توان گفت ، و قدر عشق خود عاشق داند،فارغ از عشق جز افسانه نداند. و او را نام عشق و دعوی عشق ، خود حرام باشد

#عین_القضات_همدانی

  • narjes srt

سلام

تنها راه حلی که فعلا برایم متصور هست...


پی نوشت:

فقط آه...

  • narjes srt

تشنه بودیم که بارانِ نجف را دیدیم
اشک بودیم که دامانِ نجف را دیدیم

در نجف منقبت از شاهِ خراسان گفتیم
مشهدش آمده سلطانِ نجف را دیدیم

علت این است اگر ذکرِ علی می‌گوییم
ما در این خاک ، خراسانِ نجف را دیدیم

هرچه دادند به ما لطفِ علی بود علی
بر سرِ خوان رضا خوانِ نجف را دیدیم

بی سبب نیست در ایوانِ طلا می‌چرخیم
ما در ایوانِ تو ایوانِ نجف را دیدیم

ما رسیدیم که بر مَرمرتان رو بکشیم
یک علی گو که پس از نامِ شما هو بکشیم


با خودش جامِ تو مستانه شدن هم دارد
بردنِ نام تو دیوانه شدن هم دارد

دلِ ما کاش شود کاسه‌ی سقاخانه
سنگ ظرفیتِ پیمانه شدن هم دارد

هر کبوتر که نشسته است دگر باز نَگشت
صحنِ تو خاصیتِ لانه شدن هم دارد

جایِ آئینه و کاشی به خودت غرقم کن
لطفِ تو از همه بیگانه شدن هم دارد

زائرانِ تو همه عینِ زیارت نامه‌اند
کششِ نورِ تو پروانه شدن هم دارد

وقتِ نقاره شده از تو خبر می‌گویند
ها علیٌ بشرٌ کَیفَ بشر می‌گویند


یک کلاغ آمده اینجا که کبوتر بشود
عُمرِ ما کاش فقط پیشِ رضا سر بشود

بگذارید همین دفعه طوافش بکنم
طاقتم نیست که هنگامه‌ی محشر بشود

دامنش پُر شد و با دستِ پُر از اینجا رفت
پیش از آن لحظه که چشمانِ گدا تر بشود

به لبم نام جواد است و کَرَم می‌بارد
وای اگر وقتِ دعا نوبتِ مادر بشود

آمدن‌های مرا ضرب در سه بکنید
چه شود دیدنِ تو چند برابر بشود

مرگ می‌چسبد اگر در نظرم می‌آیی
جای هربار سه دفعه به سرم می‌آیی


بارم اُفتاد زمین تا که شوم بارِ شما
بیشتر ساخت مرا عشق گرفتارِ شما

می‌بَرَد تا ابد از یاد پریدن‌ها را
هر کبوتر که نشیند لبِ دیوارِ شما

کنج شش گوشه زدم بوسه به یاد حرمت
بوسه‌ای در عوضِ آنهمه زوارِ شما

کربلا هم چقدر حسرت خادم‌هایی
که بیایند هرازگاه به دیدارِ شما

چاره‌ی اینهمه بیچاره فقط چار علیست
چارده تَن همه دیدیم در این چارِ شما

شامِ میلاد تو هر چند زِ مشهد دورم
چشم بر راهم و سلمانیِ نیشابورم


باز در نیمه‌ی شب چشمِ کسی بینا شد
کودکی گم شده در خوابِ خوشش پیدا شد

مادری آرزویش بچه‌یِ زیبایی بود
گفت جبریل به گوشش گره‌هایت وا شد

دستِ لرزانِ زنی پیر کمی بالا رفت
از شهیدش خبر آمد چقدر غوغا شد

باز در پیشِ ضریحِ تو مریضی اُفتاد
زیرِ لب گفت رضا گفت رضا تا پا شد

خادمی آینه کاریِ حرم را تا دید
گفت با بغض حسن گریه کُنَش زهرا شد

لطفِ آقاست اگر مستِ امام حسنیم
"ما حسینی شده‌ی دستِ امام حسنیم"


من اویسم نَفَست از قَرَن آورد مرا
تا تراشیده شوم از یَمن آورد مرا

مادرم بارِ نخستی که مرا با خود داشت
تا ضریحت برسم سینه‌زن آورد مرا

حاجت کرببلا داشت ، به ما بخشیدی
به هوایِ حرمِ بی کفن آورد مرا

شانه‌ام اُنس گرفته است به درهایِ حرم
در کنار خودش آقای من آورد مرا

در گوهرشاد دلم رفت به بین‌الحرمین
باد تا بویی از آن پیرهن آورد مرا

وای از پیرهنش ، پیرهنش را بُردند
حیف انگشتر و سنگِ یمنش را بُردند

شاعر : #حسن_لطفی

  • narjes srt

سلام


نصب خِشت شماره ی 12 در ردیف 12 به نام ...

و لیست اسامی پشت خشت شماره ی 8 از ردیف 13...


خوش بحالمون...


به قول تو، چه میکنه این عشق ... نه، حبّ امیرالمونین...


  • narjes srt

سلام


بابا نجفه..

زهره مدینه...

و من... دارم میام پیشت...

و چقدرررر امسال متفاوتم با همیشه... چقدر عجیبم... چقدر غربیم برای خودم...


تولدتون مبارک یا ایها السلطان...

  • narjes srt