سلام
روزهای بدی رو میگذرونیم...
من و ما و همه...
اونقدر تاریک و خراب و بی فروغ... که دیگه هیچی باقی نمیمونه...
اما، این روزها هم میگذره...
نمیدونم بعدش چی میمونه. ولی این روزها هم میگذره...
و ما...
بزرگتر میشیم...
نه، درستش اینه: پیرتر میشیم...
ما دیگه بزرگتر از این نمیشیم. پیرتر میشیم...
هر روز... هر لحظه... هر نفس....
آرهههه....
26 آبان 98
و کلی بهانه داشتم بای نوشتن که، باز هم مثل همیشه حوصله ش نیست...