اشکهای شوق و شور...
پنجشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۰۱ ب.ظ
سلام
- عید قربان نامزدی پسرکمه ... چه ذوقی کردم که وقتی برنامه ش قطعی شده به خانوادش گفته:" بذار کارمون انجام بشه، دستشو میگیرم میریم پیش خانوم S " هِی آروم اشک رو از گوشه ی چشمم پاک میکردم مادرش نبینه. الان فکر میکنم اگه ببینمش بپرم بوسش کنم!!
- امروز فیلم "محمد رسول الله" را دیدم. باید برایش یک پست مفصل خیلی طولانی بنویسم. فقط اشک امانم نمیداد... اشکی از سر عشق...
یه رفیقی بهم گفت:" زیارت قبول... و
عاشق شده ای، ای دل سودات مبارک باد | از جا و مکان رستی، آنجات مبارک باد |
شعر کاملش نهایت احساسمه:
عاشق شده ای، ای دل سودات مبارک باد | از جا و مکان رستی، آنجات مبارک باد | |
از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور | تا مُلک و مَلَک گویند، تنهات مبارک باد | |
ای پیشرو مردی، امروز تو برخوردی | ای زاهد فردایی فردات مبارک باد | |
کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد | حلوا شده ای کلی حلوات مبارک باد | |
در خانقه سینه غوغاست فقیران را | ای سینه بیکینه غوغات مبارک باد | |
این دیده دل دیده اشکی بد و دریا شد | دریاش همی گوید دریات مبارک باد | |
ای عاشق پنهانی آن یار قرینت باد | ای طالب بالایی بالات مبارک باد | |
ای جان پسندیده جوییده و کوشیده | پرهات بروییده پرهات مبارک باد | |
خامش کن و پنهان کن بازار نکو کردی | کالای عجب بردی کالات مبارک باد |
- ۹۴/۰۶/۲۶