چهارشنبه

مشخصات بلاگ

روز چهارشنبه به نام حضرت موسى بن جعفر و حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادى علیهم السلام است.در زیارت آن بزرگواران بگو:
السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَوْلِیَاءَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا حُجَجَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا نُورَ اللَّهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکُمْ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللَّهَ مُخْلِصِینَ وَ جَاهَدْتُمْ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَتَاکُمُ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللَّهُ أَعْدَاءَکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَجْمَعِینَ وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنْهُمْ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا إِبْرَاهِیمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى یَا مَوْلایَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ أَنَا مَوْلًى لَکُمْ مُؤْمِنٌ بِسِرِّکُمْ وَ جَهْرِکُمْ مُتَضَیِّفٌ بِکُمْ فِی یَوْمِکُمْ هَذَا وَ هُوَ یَوْمُ الْأَرْبِعَاءِ وَ مُسْتَجِیرٌ بِکُمْ فَأَضِیفُونِی وَ أَجِیرُونِی بِآلِ بَیْتِکُمُ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ.

بایگانی
پیوندها

ترتیل قرآن، از حرم

يكشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۱۶ ب.ظ

"حال و هوای حرم. شماره ی 8"

سلام. گفته بودم که همچنان ادامه داره ;)

اول:

نمیدونم چند ساله که در ماه مبارک رمضان توی یکی از صحن ها ( سالها در ایوان مقصوره ی صحن مسجد گوهرشاد بود. و طی این سالهایی که گوهرشاد در حال بازسازی و مرمت هست به صحن آزادی منتقل شده) بعد از نماز صبح قرائت یک جزء از قرآن به صورت دسته جمعی برگزار میشه. فقط اینو میدونم که از همون سالهااای قبل مشتری پروپا قرصش بودم (به همون دلیل مشکل معده ی پُر و ناتوانی برای تکون خوردن!!).

امسال برای اولین بار بود که میتونستم پشت صحنه ی این برنامه رو ببینم. و این خب برام بی نهایت جذاب بود. از اون چیزهایی بود که میدونستم باید تا میتونم ازش لذت ببرم و در روحم ذخیره کنم که بدجور در آینده دلتنگش خواهم شد... :(

فاصله ی اذان شهر مشهد با اذان تهران تقریبا نیم ساعت هست. این زمانی بود که بعد از نماز صبح حرم خدّام وقت داشتند تا صفوف رو مرتب کنند. نوارهای سبز رنگ را بکشند و رویش قرآنها و رَحلها رو قرار بدهند. فقط باید در محیط باشی که متوجه بشی چه حجم عظیمی از کار و هماهنگی رو نیاز داره. و چقدر وقت کمه!

توی همین مدت بچه های صداوسیما هم مستقر میشدند. دوربینها و ریل و کرین تنظیم میشد. یک آقایی (که میدونستم امسال نفر اول مسابقات حفظ قرآن کریم شده بود) یه بخشهایی از آیات اون روز رو تفسیر میگفت و توضیح میداد. بعدش قرّاء اون روز مستقر میشدند. تست صدا میدادند. مدتی سکوت و (معطلی!!!) و بلاخره...

بسم الله الرحمن الرحیم/ با سلام خدمت شما زائران و مجاوران حرم مطهر امام رضا علیه السلام و بینندگان شبکه ی اول سیما و شبکه ی معارف صدای جمهوری اسلامی ایران/ جزء ... قران مجید را از صحن آزادی حرم امام رضا علیه السلام قرائت مینماییم به برکت صلوات بر محمد و آل محمد...


پی نوشت اول:

1- وای همین الان که نوشتم به طرز وحشتناکی دلم تنگ شد... قلبم بسیار تند تند میزنه...

2- دلیل معطلی این بود که چون پخش تلویزیونی داشت. تهران باید پخش اذان و نماز و دعاهای روز تمام میشد و این برای مشهدی ها معطلی داشت.

3- نظم کلی فوق العاده بود. اما بی نظمی هایی هم دیده میشد که به نظرم با این حجم کار قابل اغماض هست.

4- یه چیزی که همیشه خیلی خیلی خیلی از تلویزیون برام  جذاب بود نماهای دوربین و پیدا کردن سوژه های مختلف و جذاب بود. اونجا که بودم متوجه میشدم که چه کار سختیه. 5 دوربین همزمان مشغول تصویربرداری بودند. (شخصا تصاویر کودکان/ کبوترهای حرم/ داخل و نزدیک ضریح مطهر/ برخی حواشی دیگه (مثلا امسال یهو یه تصویر شلوغی و حجم جمعیت رو گرفت اون وسط دکتر ظریف رو دیدم که تازه از وین مستقیم برای زیارت آمده بود حرم امام رضا جان) رو بیشتر دوست دارم)

5- فکر میکردم چقدر روی مغز ملت راه میروند تا به دوربین روی کرین نگاه نکنند. اما اونجا بود که متوجه شدم اونقدر حواسشون به جزءخوانی هست که عمدتا متوجه نمیشوند. اگر هم بشوند خیلی بهش اهمیت نمیدهند.

6- خوشبختانه غیر از پنج روز عزا، چراغونی صحن آزادی همه روزها روشن بود. من عاااااشق این چراغونی هام. بی نهایت زیبا هستند.

آخر:

وقتی قرآئت قرآن تمام میشه طبیعیه که همه بلند بشوند. خب این واقعا نظم یک ساعت گذشته رو بهم میریزه. و گاهی باعث میشد پخش شبکه قطع بشه. اما در محل، بعد از اتمام دعا میخوانند و بعد دیگه کم کم همه بلند میشن. حالا نوبت مردم هست که کمک کنند برای جمع کردن اینهمه قرآن و رحل و کتابهای دعا و نوارهای سبز... و این صحنه ها، صحنه هاییه که هرگز کسی که از تلویزیون نمیبینه اوج زیبایی و عظمت و محبتش درونش رو درک نمیکنه... توی این لحظه ها یه رفاقت یه همکاری یه کار جمعی یه مهربونی ای بین آدمها موج میزنه، که بارها اشک شوقم جاری میشد... کوچیک بزرگ پیر جوان زن مرد ایرانی غیرایرانی... یه کار جمعی از آدم از انسان که با شکوهه با شکوه... خودم بارها از این لحظات فیلم گرفتم. نمیدونم میشه اینجا بذارم یا نه. حالا میرم که امتحان کنم...

پی نوشت آخر:

1- یه صحنه ای رو که خیلی دوست داشتم و همش با دیدنش خندم میگرفت کشیده شدن نوار سبز روی زمین بود بدون اینکه ببینی مشآ حرکت از کجاست. بعد هِی میخوای رد بشی هِی تکون میخوره یا میاد بالا جلوی پات. برام یه جور بازی بود پرش از این موانع متحرک :))

2- حال مردم و آرامششون بعد از قرآن خیلی متفاوت بود. شاید از همه ی زمانهای دیگه ی حرم متفاوت و عجیب تر. حس یه جور عمق. یه سکوت و آرامش جمعی. یه حس باشکوه و خوب...


و در ادامه: در یکی از همین صبح ها  به یک نمای جالب برخورد کردم که سوژه عکس و فیلمم و موضوع پست بعدی: "حال و هوای حرم" شد.

:)


  • ۹۴/۰۶/۲۹
  • narjes srt

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی