تکانهای تو...
سلام
توی موقعتیهای مختلف ازشون خواسته ام که خودشون رو بهم نشون بدن. حسشون کنم. اما هر دو تاشون سر به سرم میذارن و تا حالا بیشتر از یه حرکت کوچیک که بیشتر شبیه نبض هست رو حس نکرده ام.
دیشب هم از همون روش وارد شدم و همون نتیجه رو گرفتم! مامانش گفت خجالتیه... بعد بهش گفت:" ببین خاله دوستت داره. خودتو به خاله نشون بده عزیزم. و گفت بیاد دستتو بذار روی شکمم..." گذاشتم. یکی دو تا تکون کوچولو خورد که باز شبیه حرکات عادی بدن یا حتی نبض بود اما یهو... شروع کردن به ارتباط برقرار کردن هرچه تمام تر با خاله... و من یهو از جا پریدم... اشکم یهو چکید... واااای... واقعا و با چه قدرتی داشت خودشو بهم نشون میداد. الهی قربونت برم. ای جون دلم... عشقک کوچول خاله...
مامانش گفت: حرکات مامانش رو حس کرده بودی، حالا حرکات خودشو حس کن..." و یهو حس خواهر بزرگتر بودن یه غروری بهم داد که....
یه حس خوب :))
- ۹۴/۱۰/۰۴