سنگ صبور
سلام
سالهای سال بود که بسیاری مواقع آرزو میکردم ای کاااش یه نفر رو داشتم که باهاش حرف میزدم. که حرفهام رو بدون هیچ قضاوت و افاضه ی فضلی میشنید. (یه سنگ صبور مثلا!)
این دقیقا همون سالهایی بود که خودم شنوای حرفها همــــــــــــه بودم. این همه یعنی هر کس و ناکسی که متوجه میشدم نیاز به یک جفت گوش مفت داره و من همیشه آماده به خدمت بودم!
مدتها گذشت و همین کس و ناکسها هم دیگه نبوند. یعنی حالا نه تنها شنیده نمیشدم بلکه حتی نمیشنیدم.
مدت کوتاهی هست که یه جمعی هستند که میدونم اگه بخوام کسی باشه که حرفم رو بشنوه؛ حتما یکی دو نفری پیداشون میشه. کسانی که دوستم دارند و دوستشون دارم. و این خیلی خوبه. گرچه که ترجیحم ملاقات حضوری و حرف زدن چشمهاست و لمس دستها خیــــلی بیشتر از استفاده از کلمه ها که خیلی خیلی کم و محدودند... ولی خب، این همیشه به فوریّت مقدور نیست.
ولی, باز هم جای شکر داره.
الهی شکر
- ۹۴/۱۱/۰۳