بگو معجزه نیست!!
سلام
دختره اومد و گفت:" اوووووووه چه خبره... چقدر هم استاد نشستند!!" گفتم چند نفر؟ گفت:" هفت هشتایی بودند. همه هستند." گفتم میشناسیشون؟ میگی کیا هستند؟ گفت:" دکتر فلان و بهمان و بیسار و ...... و دکتر م و دکتر د " ...
تا چند دقیقه دیگه صداشو نمیشنیدم... نمیدونستم الان باید چکار کنم...
دکتر م دفاع دکتری ش با دفاع ارشد من توی چند روزِ نزدیک بود. بی اندازه محترم بود و بسیار بهم محبت داشت. بعدها هم بارها توی کنفرانسها دیده بودمش. میگفت خانم srt , فردوسی هستم. اومدید در خدمتیم! یادم رفته بود تاااا...
دکتر د هم که... زانو به زانوی من مینشست و از مشکلات زندگی ش میگفت... گریه میکرد که نمره ی زبان پدرشو در آورده و نمیذارن آزمون جامع بده. میگفت میخوام نامزد کنم... همه منتظر من هستند... و حالااااا...
هنوزم باورم نمیشه توی اون اتاق چی گذشت... فقط رئیس گروهشون گفت:" خانم نمره ی مصاحبه ی شما خیییلی خوبه!"
- ۹۵/۰۳/۲۲