حال حالای من (6)
سلام
تب و جنون
شاعر: هادی سعیدی کیاسری
آهنگساز: عماد توحیدی
خواننده: علیرضا افتخاری
از آلبوم: قلندروار
مبارکت ای صبور شبها به صبح تابان رسیدی آخر
مبارکت ای صبور شبها به صبح تابان رسیدی آخر
ز تن پراکندگی گذشتی به مطلق جان رسیدی آخر
ز تن پراکندگی گذشتی به مطلق جان رسیدی آخر
مبارکت ای صبور شبها به صبح تابان رسیدی آخر
ز تن پراکندگی گذشتی به مطلق جان رسیدی آخر
ز تن پراکندگی گذشتی به مطلق جان رسیدی آخر
سری نداری تنی نداری به غیر خود دشمنی نداری
سری نداری تنی نداری به غیر خود دشمنی نداری
شمیم پیراهنی نداری
شمیم پیراهنی نداری ولی به کنعان رسیدی آخر
شمیم پیراهنی نداری ولی به کنعان رسیدی آخر
مبارکت ای صبور شبها به صبح تابان رسیدی آخر
ز تن پراکندگی گذشتی به مطلق جان رسیدی آخر
ز تن پراکندگی گذشتی به مطلق جان رسیدی آخر
در یچه ای شعله ور گشودی
به عشق و آتش جگر گشودی
ز بستر سینه پر گشودی
به زیر دندان
به زیر دندان رسیدی آخر
شکفته در شعله های خون است
گدازه های تب و جنون است
هزار ابر از دلت برآمد
هزار ابر از دلت برآمد
به گل به باران رسیدی آخر
تو خواب سرسبز ریشه بوده
بهار فردای بیشه بودی
در ابتدای همیشه بودی
ولی به پایان رسیدی آخر
در ابتدای همیشه بودی
ولی به پایان رسیدی آخر ...
- ۹۵/۰۴/۳۰