شاخ!
دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۰۴ ب.ظ
سلام
اینبار چقدر زیارت متفاوتی داشتم!! بی نهایت عصبی بودم!
تا آخرین لحظه ی سفر، حس میکرم یه شاااخ گنده روی کلّه مِ که هر کسی رو وادار میکنه که به هرطریقی که ممکن هست بهم یه جوری گیر بده...
خانم خادم بازرسی درب بست نواب صفوی ساعت 2.30 ظهر یکشنبه، هیچ وقت فراموش نمیکنم که تا چه اندازه ازت ناراحتم... (ماجرای ساندویچ بسته بندی)
اما
بهترین لحظات یک ساعتی بود که توی تالار عقد نشستیم به تماشای مردم و خانواده ها و عروس و دامادها ...
+ و اون دقایقی طولانی که چسبیدم به چهارچوب در و زااار زدم... : بدترین مهمون تولدت من بودم!! بازم آبرو ریزی کردم... چی بگم غیر از :
" منو به همه ی خوبی های خودت ببخش...." :(((
- ۹۵/۰۵/۲۵