افطارِ خیس
چهارشنبه, ۸ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۵۷ ب.ظ
روزه بودم.
رسیدم خونه و یاس رو دیدم. اون خنده هاش منو میکشه بی دندون..
بغلش کردم و سخت فشارش دادم و گفتم:" الهم لک صمتُ ... و علی رزقک افطرتُ..." و لبهای خیسش رو عمیق بوسیدم...
روزه م باز شد...
- ۹۵/۱۰/۰۸