نتورکر
سلام
شاید هرگز فکرش رو هم نمیکردم که یک روز فروشنده بشم...
فروشنده؟ بازیاب؟ نتورکر؟ حالا هرچی... به هر حال، هیچ کدوم...
من یه خانوم دکتر و استاد دانشگاه بودم (و هستم) که نمونه ی یک بانوی علمی این جامعه است...
اما...
من الان یک "بازاریاب" هستم.
خب، خودم هم باورم نمیشه. و امشب توی تولد یاس اولین فروشم رو تجربه خواهم کرد.
البته به ما آموخته اند که :" یک عمر فروخته ایم... از لحظه ی تولد که اشکهایمان را فروخته ایم تا یک نیازمان را رفع کنند. تا امروز که عشقمان را میفروشیم تا نیازی را مرتفع کنیم... همیشه فروشنده بوده ایم"
پس جمله ی اول نقض شد.
خب، بسم الله...
بریم ببینیم چکاره ایم.
و این، من، نرجس خانومی که روحیه ی شکست خوردن و نشدن و نتونستن نداره، اوئههههه چه ها که برای خودش ساخته در رویاهاش. و خنده دارش اینه که نسبت به چیزهایی که در اون محیط میشنوم، چقدر اهداف متفاوتی دارم.
یک درس خوب: " نیازهای اولیه را با هدف های زندگی ت اشتباه نگیر..." خونه و ماشین و پول و غیره، نیاز اولیه ست. و هدف یه چیز دیگه ست... یه چیزی که عشق است. عشقی که بهش میرسی و منتشرش میکنی در اطرافت... در جهان..."
الهی شکر.. خوبم. و وقتی دقیق دقت میکنم میبینم که: خییییلی خوبم...
:)
- ۹۶/۰۱/۲۸