آقای کارپسند- 4
پنجشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۱۲ ب.ظ
سلام
عجب دلشوره و اضطرابی رو گذروندم... اما بلاخره..
امروز باهاش صحبت کردم.
آه آقای کارپسند عزیز من...
اما... الان با یک مرد ویران.. ویران به معنای اخص کلمه مواجه هستم.
صدای بی روح و بی انرژی و خالی. روحی داغون و خراب. جسمی فرسوده و خسته و پژمرده... چی سرت اومده توی این چند سال مرد؟؟؟
چرا نمیذاری ببینمت؟ چرا؟؟
چرا اینقدر خودتو میزنی؟؟
بذار کمکت کنم... بذار به جای همه ی محبتهایی که بهم کردی، یکبار من کمکت کنم...
دستم به سمتت درازه. بگیرش... هممون تک تکمون هرکاری بتونیم برای آرامش ت انجام میدیم.
غمت نباشه مرد...
خدا بزرگه...
پی نوشت:
مریم میگه: باز یک مرد نیازمند کمک به تور ت گیر کرد؟ ....
خب چه کنم با عهد کودکی م... حالم خوبه وقتی بتونم کمکشون کنم... این مردهای گنده ی نیازمند حمایت..
آه...
- ۹۶/۰۲/۲۸