شهد رمضان (جزء 23)
بسم الله الرحمن الرحیم
آیات 28 تا انتهای سوره یس و سوره صافات و سوره ص وسوره زمر تا آیه 31
- ادامه داستان اصحاب القریه... خدا میگه , برای نابود کردن این قوم هیچ لزومی نداشت از آسمون لشکر بیاریم... فقط با یه صیحه آسمانی ناگهان همهشون خاموش شدند... ,افسوس بر این بندگان که هیچ پیامبری براشون نیامد مگر اینکه مسخرش کردند..., ندیدند قبل از اونها چقدر اقوامی رو هلاک کردیم, همشون روز قیامت پیش ما حاضر میشن (28-32)
- آیات و نشانه های خدا: زنده شدن زمین مرده, خروج دانه های خوراکی از آن, باغهای متنوع و چشمه ها, خلقت زوجها از ... : زمین و خودشان و انچه نمیدانند... (گرفتی مطلبو..., از آنچه نمیدانند خدا زوج بوجود میاره...) , گرفتن شب از روز و ناگهان تاریکی, خورشیدی که به سوی قرار گاهش در حرکت است...(قرار گاه خورشید کجاست؟؟؟ کاش میشد تعریف کنم...), (واااااااااااااااااااااااااااای, این آیه منو میکُشه... فکر کنم من میتونستم با همین یه آیه موحد بشم...) منزلهایی برای ماه و سرانجام به شکل شاخه کهنۀ قوسیِ زرد رنگِ خرما در میاد... (ببین, فقط تو یه جمله میگم... دقیقترین توصیف ممکن از شکل ماه در شب آخر ماه قمری بعد از گذران 28 منزل در آسمان طی 28 شب... (محاق هم یکی دو روز طول میکشه و تمام...))... ... ... , نه خورشید به ماه میرسه و نه بلعکس, هرکدوم تو مسیر خودشون شناورند (دایره البروج...), حمل آدمها در کشتی های پرُ ( از آدم و بار), خلقت مَرکبهای دیگه مثل کشتی!!!!, همه نعمت و رحمت و لطف ماست.... (33-44)
- (وای عجب ایه ای... چه مناسب امروز ما و هر روز ماست...) وقتی بهشون گفته میشه از آنچه که خدا روزیتون کرده انفاق کنید, کافران به مومنان میگن, ما به کسی غذا بدیم که اگه خدا میخواست خودش بهشون میداد... شماها(مومنان) تو گمراهی اشکاری هستید...(پولتو حروم نکن... یا، چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است... ) ... (48)
- توصیف اوضاع بهشتی ها... (55-58)
- مُهر که بر دهانها میخوره... دست و پا زبون باز میکنن... (65)
- شاعری شایسته او نیست... این ذکرِ... (69)
- برای بار چندم؟ فواید چهارپایان... چرا به این تاکیدها و تکرا های خدا توجه نمیکنیم.... (71-73)
- اونی که اولین بار آفریدتون, اونی که از درخت سبز آتیش درست میکنه, اونی که اسمانها و زمین رو افریده..... , نمیتونه استخانهای پوسیده رو بهم بچسبونه باز آدم بسازه؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا میتونه... او آفریدگار داناست... (79-81)
- او به هر چیزی اراده کنه, بگه باش, پس میشه... (82)
سوره صافات
- قسم به سه گروه از فرشته ها, اونهایی که صف کشیده اند و اونهایی که به شدت نهی میکنند و اونهایی که پی در پی قرآن تلاوت میکنند... که ... خدای شما یکی است.... (1-4)
- حفظ اسمان از دست شیطونها (جن های فضول) (قبلا در سوره حجر یه خلاصه ای نوشته بودم) (6-10)
- فکر میکنین آفرینش آدم سختتره یا آفرینش فرشته ها و اسمانها و زمین؟؟؟؟؟ (11)
- (یه چیزی بگم, فعلا تو ذهنتون داشته باشید تا بعدا احتمالا بیشتر توضیح بدم... هرجا عبارت " زوج" و "ازواج" رو تو قرآن دیدید, زود نگید, آها , منظورش مذکر و مؤنثیه... یکی از مشخص ترین اونها اینجاست , بعدا هم مفصل داریم...) (22)
- میدونید تو حرفهای شیطون و اولیای طاغوت چی از همه بیشتر حرصمو در میاره.... اینکه میگه, من بر تو مسلط نبودم... مشکل داخلیه.... خیلی غصه داره به خدا خیلی... (30)
- (...) (44)
- شراب سفید لذت بخش... که نه مست میکنه, نه عقل رو زائل میکنه....(45-47)
- (میخوام اگه خدا بخواد توصیف نعمتهای بهشت رو تو "الرحمن" و "واقعه" بگم... هرچقدر که بتونم... پس الان از همش رد میشم... فقط بگم, خیلی به این معانی ظاهری کاری ندارم... زن فلان و شراب بهمان و میوه و گوشت و غیره... تا بعد...) (40-49)
- تو بهشت از هم سراغ رفقای سابق رو میگیرن... (کاش من و تو هم بینشون باشیم ...) کسانی که قیامت رو باور نداشتند و مسخره میکردند... چشم میندازن, وسط جهنم پیداشون میکنن و خدا رو شکر میکنن که از دست اونها نجاتشون داد... (50-61)
- گوشه ای از عذابهای جانکاه جهنم, معرفی درخت زقوم: مایه درد و رنج, ریشه اش قعر جهنمه, شکوفه هاش مثل کلّه های شیطانه... (هربار این آیه رو میخونم, تصورش میکنم.. میدونید چطوری؟, نمیدونم چند تاتون کارتون سرندی پیتی یادشونه... یادتونه تو جنگل جزیره, گلها و میوه ها صورتک داشتند و همش در حال آواز خوندن بودند... ناز و کوچولو بودن... حالا من این صحنه رو تبدیل به جهنم میکنم... درختی که شکوفه هاش کله های شیطونهاست... اَه , چه زشت و ترسناکه...), مجرمان از اون شکمهاشون رو پر میکنن, بعد روش آب متعفن مینوشند..., بعد تازه میبَرنشون جهنم... (62-68)
- قصه نُه پیامبر... در چند عبارت, که عبارات آخر همه شبیه هم است, و با سلام به آن پیامبر هم تموم میشه... ( سر سال تحویل این سلامها رو با زعفرون روی ظرف چینی مینویسند و با آبهای متبرک میشویند و میخورند... تا حالا خوردین؟) نوح, ابراهیم(به ستاره ها یه نگاهی انداخت و گفت من مریضم... آنچه تفاسیر از دلیل این نگاه میگویند, خیلی قانعم نمیکنه... , مژده اسماعیل... خواب قربانی, ما ذبح عظیمی را فدای او کردیم...[گریه]) اسحاق, موسی و هارون, الیاس( سلام این بخش ربطی به اهل بیت(ع) یا امام زمان(عج) نداره ها... "اِل یاسین" خود الیاس یا پیروان اویند... ), لوط, یونس ( دو چیز اینجا جالبه: یکی قرعه کشی در کشتی و هربار نام یونس در آمد و دیگری خدا برای شفای ضعف شدید او برایش "بوته کدو" رویاند تا بخورد و زیر سایه برگهای پهن آن بخوابد...) علیهم السلام (75-148)
- تقسیم فرزندان دختر و پسر بین خودشان و خدا... (149-157)
سوره ص
- داستان حضرت داوود(ع): برای دلداری به پیامبر, قدرتمند بود و مدام به سمت خدا رو میکرد... , کوهها و پرنده ها صبح و شب همراه او تسبیح میکردند... [قلب], ملکش را استحکام بخشیدیم و دانش و داوری عادلانه به او دادیم, حالا یه ماجرای عبرت آموز... : دو نفر شاکی بودند که از محراب عبادت داوود بالا رفتند و بی خبر یهو جلوی داوود ظاهر شدند, داوود ترسید, گفتند نترس اومدیم بینمون داوری کنی, این داداشمه, 99 تا میش داره و من فقط یکی دارم, گیر داده و فشار میاره که این یکی رو هم بدم به اون. داوود گفت, او با این درخواست به تو ظلم کرده, خیلی از دوستان به هم ظلم میکنند مگر اونهایی که ایمان و عمل صالح دارند گرچه عده شون کمه... , داوود حدس زد ما با این ماجرا او را امتحان کرده ایم..., از پروردگارش طلب آمرزش کرد و به سجده افتاد و توبه کرد..., ما او را بخشیدیم, او پیش ما مقامی والا و اینده ای خوب داره, ای داوود تو را خلیفه زمین قرار دادیم, بین مردم به حق داوری کن و از هوای نفست پیروی نکن... (میدونید تنها ایراد کار کجا بود و چرا اینقدر داوود پشیمان شد؟؟؟ چون برای صدور حکم, عجله کرد... همین... و این کار برای یه قاضی عادل, خیلی نابخشودنیه... اما خدا توبه او را پذیرفت) (17-26)
- یه قصه خیلی کوتاه از حضرت سلیمان (ع): (همین چند ایه, چند دقیقه اول فیلم ملک سلیمان بود که بابت میشه ساعتها حرف زد, ساعتها...) چه بنده خوبی... , عصرگاهان اسبهای تندرو را بر او عرضه کردند,گفت من اسبها را بخاطر پروردگارم دوست دارم, تاوقتی که از دیدگانش پنهان شدند, بار دیگر انها را باز گردانید..., و دست بر ساقها و گردنهایشان کشید, ما سلیمان را آزمودیم و جسدی را روی کرسی او انداختیم, بعد او به درگاه خدا انابه کرد, آرزوی آمرزش کرد و مُلکی بی رقیب..., بادها را مسخرش کردیم که به نرمی هرجا میخواهد برود, جنهای بنا و غواص رو در خدمت او قرار دادیم, بعضی دیگه تو غل و زنجیر در بند او بودند, اجازه بخشیدن یا نگه داشتن هرچه که از عطای خداوند است را به هرکس که بخواهد به او دادیم, او پیش ما مقامی والا و سرانجامی خوب داره (30-40) ( آیه 37 به بعد مال قسمت دوم فیلم هست ها)
- قصه حضرت ایوب(ع): شکایت بیماری اش را به خدا میبرد... میگه شیطان منو به رنج و عذاب افکنده, به او گفتیم, پای بر زمین بکوب, این چشمه آب خنک برای شستشو و نوشیدن است...(آبِ معدنیِ خنک), خانواده اش را هم به او برگرداندیم حتی دوبرابر شان کردیم, که هم رحمتی از خدا باشد و هم تذکری برای اهل فکر, دسته ای از ساقه گندم را بگیر و با آن همسر را بزن و قسم خود را نشکن, او را شکیبا یافتیم و چه بنده خوبی... و بسیار بازگشت کننده به سوی خدا بود... (فقط ماجرای این زدن رو بگم... وقتی حال ایوب خیلی خیلی بد بود, یه بار شیطان (یا یک آدم شیطان صفت) میاد به همسرش پیشنهاد میکنه که من شوهرت رو معالجه میکنم به یک شرط, اونم این که وقتی خوب شد, بگه من شفاش دادم, هیچ چیز دیگه ای هم نمیخوام..., همسر که خیلی نگران اوضاع شوهرش بود, این پیشنهاد رو به او میگه و ایوب که متوجه دامهای شیطان بود قسم خورد که اگر حالش خوب بشه همسرش رو بخاطر این حرف تنبیه کنه. حالا خدا برای اینکه قبح قسم خوردن برای مردم نشکنه, دستور بالا رو به ایوب میده که نه صدمه ای به همسر باوفای ایوب برسه و نه قسمش شکسته بشه...) (41-44)
- ابراهیم و اسحاق و یعقوب علیهم السلام, صاحبان دستان نیرومند و چشمان بینا( مطمئنا متوجه هستید که منظور دست و چشم ظاهری نیست...) (45-47)
- اسماعیل و یسع و ذالکفل علیهم السلام همه از نیکان بودند (48)
- کمی بهشت...(49-54)
- کمی جهنم.... (دوباره ازواج به معنی همشکل) (بحثهای واقعی اهل جهنم... تقصیر کی بود... )(55-64)
- "قل: هو نبأ العظیم... " ... ... ... زیارت امیر المومنین (ع)... (67)
- آفرینش آدم و تکبر و سجده نکردن و مهلت و قسم و مگر مخلَصین و وعده جهنم برای بقیه... (71-85)
سوره زمر
- آنهایی که غیر خدا رو به عنوان سرپرست خودشون قرار میداند, هدفشون واسطه قرار دادن آنها نزد خدا بود... ( اینها را نمیپرستیم مگر اینکه ما را به خدا نزدیک کنند!!!!!) داوری, روز قیامت... (3)
- ... شما را در شکم مادرانتان خلق کرد, آفرینشی بعد از آفرینش دیگر, در تاریکی های سه گانه... (من کلی گیر دادم که این سه تا چی هستند, به نظرم, شکم, رحم و کیسه آب هستند...) (6)
- کسی که میداند با کسی که نمیداند برابر است؟؟؟؟؟ فقط اهل درایت متذکر میشوند..... (9)
- یه سری سایه دیگه... اما اینبار تو جهنم... (وای سخت تر شد...) زیر پا و بالای سرشون سایه هایی از آتش است.... این چیزی است که خداوند بندگانش را با آن خوار میکند. بندگان من, از نافرمانی من بپرهیزید... (16)
- (به به, من عاشق این آیه هستم. خیلی سعی میکنم بهش عمل کنم... خدا کنه بشه...) اونهایی که حرفها رو میشنوند, از بهترینش تبعیت میکنند... خدا هدایتشون میکنه, اونها خردمندانند...(نه بابا این آخری دیگه مطلقا من نیستم... من کجا و اولو الالباب کجا...) (18)
- پنت هوس دو طبقه... (20)
- مراحل زندگی گیاه (21)
- کسی که خدا سینه اش را برای اسلام گشاده کرده و بر فراز مرکبی از نور قرار گرفته... (این فرد کی میتونه باشه غیر از امیر المومنین(ع)؟؟؟؟؟؟) (22)
- معرفی هیجان انگیزی از قرآن: بهترین حرف, آیاتش از هر نظر (لطف و زیبایی و عمق و معنا) شبیه هم هستند, آیاتی مکرر داره(تکراری شور انگیز...), کسانی که از پردگارشون خاشعند با شنیدن آیاتش لرزه به اندامشان می افته..., بعد بیرون و درونشون نرم میشه و متوجه ذکر خدا میشن..., این هدایت خداست, هرکسی رو که بخواد با اون هدایت میکنه و هرکس رو که بخواد با اون گمراه میکنه.... (عجب ایه ای بود... میشه چقدر دربارش فکر کرد و حرف زد...) (22)
- خدا تو این قرآن هرجور مثالی رو زده... شاید متذکر بشید... (27)
- مثلا تصور برده ای که چند تا ارباب داره با برده ای که یک مالک داره, اینا مثل هم هستند؟؟؟ (29)
آخِی... امروز به مادران سه "علی"ِ کربلا صلوات هدیه میکنیم... سه تا علیّ امام حسین(ع)... "اگر 10 تا هم پسر داشتم, اسم همشون رو علی میذاشتم..." مادران مهربان... خانوم ها لیلا, شهربانو و رباب سلام الله علیهن ... چقدر سخته... چی بنویسم... فقط رباب تو کربلا بود... آخه نوزادش شیر میخواست... ... ... [گل][گریه]
- ۹۶/۰۳/۲۸