گزارش هفته
سلام
روزها چنا پرمشغله و با شتاب میگذرن که اصلا وقت نمیکنم بهشون فکر کنم...
اصولا این مدت وقت نکرده ام به هیچی فکر کنم.
شاید نزدیک به سه هفته ست که دفترم رو ننوشته ام!
حتی وقت نمیکنم که دلتنگت بشم. گرچه که دلخورم به شدت...
بلاخره برنامه ی نه ماه آینده ام مشخص شد.
شش روز هفته صبح و بعد از ظهر کلاس دارم.
و امیدوارم که پربرکت باشه این زحمت شدید.
مشغولیاتم ، همه علاقه های همیشگی و خیلی زیادم بوده. و امیدوارم که شرایط محیطی هم کمک کنه که لذت ببرم...
شب چهارم محرم هست و پر از آرزوهای خوب هستم
فردا آقای کارپسند مرخص میشه و من نمیرم! (بابا میرن)
فردا اولین جلسه ی حفظ.. با چهارتا دخترک معصوم. بهترین آرزو ها رو برای خودم و اونها دارم.
امروز چند ساعتی رفتیم لواسون و واقعا خوش گذشت. همین که هوایی به کله م خورد خودش کلیییییییییییییییییییییه...
روزهای پیش رو سخت و پر تلاطم هستند. خدایا توی این آزمون هم کمکم کن لطفا
هنوز پیرهن مشکی ها رو بهت نرسوندم. عصبانی ام. خییییلی عصبانی ام....
دیگه... همین فعلا
- ۹۶/۰۷/۰۳