عشق سرخ
چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۳۶ ب.ظ
سلام
ما با هم زیاد از عشق حرف زده ایم.
از همه جور عشق...
و بارها با هم گریه کرده ایم...
اما، تجربه ی اونشب یه چیز دیگه بود
اینکه من با چه ترس و لرزی بهت هدیه داده باشم...
صدای دسته بیاد
و تو از عاشقی هات بگی و چشمهات هِی پر از اشک بشه... اما نچکه...
بهم گفتی، فقط باید دوستش داشته باشی. همین کافیه...
و من همه ی این روزها دارم به حرفهات فکر میکنم...
و اینکه چقدر دورم...
و اینکه... چقدر فکر نمیکردم تا این حد.... عاشق باشی....
و اینکه، نمیدونم چطوری خدا رو شکر کنم بخاطر این حد از عشقت...
عاشقتم مرد عاشقتم...
- ۹۶/۰۷/۰۵