آقای کارپسند- 14
پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۳۲ ب.ظ
سلام
از روز ترخیص تا امشب، هیچ فرصتی پیدا نکرده بودم که زنگ بزنم و احوالش رو بپرسم (علارغم تماسهای مادرش و اصرارش برای ایجاد رابطه ی دوستانه زیاد!)
ساعت 9.30 شب تماس گرفتم و خودش برداشت.
صداش یه جوری بود! و گفت خواب بودم!! (اوه وای! و البته، چه خوب که میخوابی...)
چنان با محبت و چنان با حال خوب و امیدوار و مسلط به احوال باهام حرف زد، که حالم خوب شد.
بارها و بارها و بارها خدا رو شکر کردم.
حالش خییییییییییییییییییییلیییییییییییییییییییییییییییخوبه. خیلییییییییییییییییییییی...
البته همچنان تِراپی و مشاوره نیاز داره. اما اصلا قابل مقایسه با یک ماه قبل نیست. مطلقا
خدایا شکرت عزیزم شکرت خدا جونممممم
- ۹۶/۰۷/۲۰