آقای کارپسند- 16
دوشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۶، ۱۰:۵۴ ب.ظ
سلام
فردا نوبت درمانگاه داره. امروز از بیمارستان زنگ زدند که هماهنگ کنند و یادآوری کنند که باید همراه باهاش باشه.
شب زنگ زدم که مادر باهاش برو. گفت پا ندارم. گفت تو برو. گفتم کلاس دارم. گفت بابات بره. گفتم هیچی از ایرج خان نمیدونه سوال کنند چی بگه؟
گفتم علی بره. گفت نمیره. گفتم بگید باهام تماس بگیره.
و تماس گرفت. گفتم لطفا با علی آقا برید. گفت چشم. هماهنگ میکنم.
بابا مکالمه م رو میشنید. متعجب و چهارشاخ!
گفت: چون کارپسند خارج بوده با این طرز حرف زدن نرجس هیچ مشکلی نداره.
بی رودروایسی. بی تعارف
گفتم: چیزی یا کاری رو که نخوام، انجام نمیدم. و اگر بخوام چیزی رو... حتما انجام میشه.
- ۹۶/۰۷/۲۴