ای صبا...
پنجشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۶، ۰۲:۲۰ ق.ظ
سلام
پیش نوشت:
امشب در جمع خانواده، پیشواز شب یلدا رفتیم و همه فال حافظ گرفتیم.
نیت من : ماجرای قرارداد مدرسه بود... و این شعر آمد:
ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر
قلب بیحاصل ما را بزن اکسیر مراد
یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر
در کمینگاه نظر با دل خویشم جنگ است
ز ابرو و غمزه او تیر و کمانی به من آر
در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم
ساغر می ز کف تازه جوانی به من آر
منکران را هم از این می دو سه ساغر بچشان
وگر ایشان نستانند روانی به من آر
ساقیا عشرت امروز به فردا مفکن
یا ز دیوان قضا خط امانی به من آر
دلم از دست بشد دوش چو حافظ میگفت
کای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
- ۹۶/۰۹/۱۶