شورای ... !
سلام
چهارشنبه که شورای دبیران بود توی مدرسه، بعد از سه ساعت شنیدن و تماشای آدمها.. معلمها.. در حالیکه از شدت خشم و غم فقط دلم میخواست که زودتر از اون فضا خارج بشم، کل جلسه رو اینجوری خلاصه کردم.
معلمهای مدرسه ما دو دسته اند:
1- دهه شصتی ها
2- بزرگترهاشون...
که تفاوت دیدگاه و عمل و همههههه چی این دو گروه، فاصله ای بین زمین تا آسمان داره.
اینکه بچه آیا نیاز به هیجان، شیطنت، مخفیکاری های ریز و کنترل شده، شادی، تشویق، بروز احساسات و بیان نیازها، حمایت شدن، شنیده شدن و و و ... داره یا نداره، تفاوت بین این دو گروه رو به شدت نشون میده...
یه نکته ی دیگه که، همشون میفهمند و میدونن که فلان بچه واقعا مشکل اساسی داره هااا... ولی راه حلهاشون هییییییچ کدوم ریشه ای نیست. فقط ظاهر رو پاک و مرتب کنند کافیه...
عااااخ...
پی نوشت ها:
1- این طبقه بندی لزوما بر اساس سن نیست. و میتونه یه دهه شصتی تفکر و منِشی بزرگرترانه داشته باشه یا بالعکس.
2- به شدت فکر میکنم که این دقیقا همون مشکلی هست که بر کل جامعه ما حاکم هست...
3- خاطره ی بد اولین شرکتم در شورای دبیران در سن 18 سالگی مرور شد... :(
4- عبارت شورای شهر و روستای تو/ و شورای حل اختلافِ خودم رو برای این تیتر بیشتر می پسندم! :(
بهش گفتم: من همه ی حرفهاتو قبول دارم. خیلی خوب گفتی...
گفت: پس چرا هیچی نگفتی؟ چرا هیچ عکس العملی نشون ندادی؟
سرم رو بردم نزدیک گوشش و گفتم: آخه ، نرود میخ آهنین در سنگ... این تجربه ی خودمه... as a student...
- ۹۶/۱۰/۲۲