نقطه ضعف
سلام
فکر میکردم امروز مرور ترم قبل هست و دیدن تکالیف بچه ها و احتمالا خیلی حوصله کلاس ماز رو نخواهم داشت. توی دفتر بودم و مشغول مطالعات خودم، که...
شنیدم یکی از بچه ها داره درباره ی چیزهایی که دوست داره و نماد اونها توی "جعبه ی علایق ماز" داره صحبت میکنه. پریدم توی کلاسشون...
و فکر کردم که چقدر دلم میخواد این جعبه رو داشته باشم. و حتی نگران شدم که اونوقت این جعبه میشه همه ی زندگی م... و دور شدن ازش یا اینکه تصور اینکه هر اتفاقی که بخواد براش بیفته, عصبی و ناراحتم خواهد کرد. و مثل همه ی مواقع در این زمانها، ترجیح دادم که اصلا نداشته باشمش که نگران از دست دادنش هم نباشم... (تله ی رهایی)
بحث امروز کلاس اما درباره ی نقطه ضعف هامون بود...
و این جدولی بود که باید پرش کنیم و دربارش کلی صحبت خواهیم کرد...
اینکه بدونی دقیقا نقاط ضعفهای متنوعِت چیا هستند؟ اینکه بدونی احساست نسبت بهشون چیه؟ اینکه تا حالا چکار باهاشون کردی؟ اینکه چه خاطره ها و اتفاقاتی رو برات ایجاد کرده اند؟ اینکه آیا امکان داره یک نقطه ضعف مشخص رو به نقطه قوت تبدیل کنیم؟ آیا مثالهایی براش می شناسید و و و و ... حرفهای امروز کلاس بود.
و مسأله مهم این بود که اصولا این برگه یک برگه ی خصوصی بود و با این توضیح که: " نقاط ضعف ما مال خودمون هستند و به کسی دیگه هیچ ربطی ندارند" میتونست مطلقا سکرت باشه.
و من... درگیر نقطه ضعف خودم بود... آدم صبوری که خودش میدونه که چقدر بی صبر هست... و چقدر بابت این بی صبری ها درد کشیده... و با اینکه هزاران بار تجربه کرده، اما آدم نشده هنوز... که صبر کن و تماشا کن که همه ی خواسته هات در بهترین زمان ممکن و به بهترین شکل ممکن برآورده میشن...
صبر کن خب لامصب....
پی نوشت:
امروز سر کلاس صبح ِ خودم بدترین حس ها رو تجربه کردم. اونقدر که بی اختیار اشکم چکید...
و سر کلاس ماز به شدت بسیار زیادی نوازش مثبت شدم...
و سر کلاس آخر هم بچه ها یه معلم بسیااار متفاوت رو تجربه کردند ;))
خلاصه که روز عجیبی بود...
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
به یقین با (هر) سختى آسانى است!
(آرى) مسلّماً با (هر) سختى آسانى است...
آیات 5-6 سوره ی شرح
- ۹۶/۱۲/۱۲