زشکم آید...
يكشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۴۱ ق.ظ
سلام
یاد دارم در ایام پیشین که من و دوستی چون دو بادام مغز در پوستی صحبت داشتیم ناگاه اتفاق مغیب افتاد. پس از مدتی که باز آمد عتاب آغاز کرد که درین مدت قاصدی نفرستادی!! گفتم: دریغ آمدم که دیده قاصد به جمال تو روشن گردد و من محروم.
رشکم آید که کسی سیر نگه در تو کند
- ۹۷/۰۲/۲۳