سلام
امروز گذشت. به دعای تو سهل و یسر و یسیر گذشت.
- یاس از 10 صبح تا 8 شب با من بود. دختر من بود.
- دورهمی دوستان عزیزم رو از دست دادم. بدجور دلتنگشونم.
- پایم رو توی مهمونی مامان نذاشتم.
- یه کمی مشقهای دانشگاه رو جلو بردم.
- عکس فسقلکها رو فرستادم.
- تو دلتنگم شدی!!
- کلاسم کنسل شد.
- خسته ام اما خوبم.
- پرهام زود از حمام آمد بیرون...
و نه همین!
سلام
فقط مینوسم که ثبت بشه...
که چقدر روز سختی بود. و چه روز سختی در انتظارمون هست...
آقا سید جواد روحتون شاد...
پی نوشت:
1- توی تب میسوختم و باید تو رو ارام میکردم. یاس من عزیز من فسقلک خوشگل من... هیچی برام به اندازه ی آرام بودن تو مهم نیست...
اینو "اوی قیدارخان" هم فهمیده...
2- خدایا امروز رو (29 مهر 95) رو به خیر بگذرون... تحملم رو ببر بالا... زیاااااد صبورم کن و متوکل... آمیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...ن
خداوند بارها عموم مردم را در قرآن مورد خطاب قرار داده است و ویژگیهای کتابی که بر پیامبرش وحی کرده، بیان نموده است.
یا أیُّهَا النّاسُ قَد جاءَتکُم مَوعِظَةٌ مِن رَبِّکُم وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدیً وَ رَحمَةٌ لِلمؤمِنینَ.۱
در این قرآن برای شما بیانی تذکرآمیز است که دلهایتان را برای انجام
کارهای خیر نرم میکند و از کارهای ناشایست منع میکند و بازمیدارد
(مَوعِظَةٌ). همچنین از بینبرندۀ حالات روحی ناشایستی است که ممکن است در
دلهایتان باشد و شما را به سوی بدیها بکشاند (شِفاءٌ لِما فِی
الصُّدُورِ). قرآن پس از آنکه دلها را نرم و متمایل به خوبیها میکند و
خباثتها را از آن میشوید، راهنمای شماست به سوی مطلوب (هُدَیً).۲
آن هم نه هر راهنمایی و هدایتی؛ بلکه هدایتی که خدای رحیم آن را ارزانی
میدارد. رحمت به معنای حالت تأثری است که از مشاهدۀ نقصی در دیگران در قلب
پدید میآید و آدمی را وامیدارد تا درصدد جبران آن نقصان برای او برآید.
اما مقام خداوند بالاتر از آن است که قلبی داشته باشد و تأثری در او رخ
دهد. پس، رحمت در خداوند، رفع نقص بنده و برآوردن نیازمندی اوست. در واقع،
رحمت او همان مقام اعطاء و افاضه خداوند است. اما رحمت رحمانیۀ خداوند،
همان اعطاء و بخشش عمومی او به تمامی مخلوقات را در برمیگیرد. و رحمت
رحیمیۀ خداوند هدایت و افاضۀ خاص او به مؤمنان است؛ همان چیزی که در این
آیه تعبیر به رَحمَةٌ لِلمؤمِنین شده است. این مطلب، نشان میدهد که «تنها
مؤمنین را غرق در انواع خیرات و برکاتی که در قرآن نهفته است میکند، تا هر
کس که متحقق به حقایق آن شود، و معانی آن را در خود پیاده کند، از آن
خیرات بهرمند شود.»۳ چنانکه میفرماید: وَ نُنَزِّلُ مِن القُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمَةٌ لِلمؤمِنینَ وَ لایَزیدُ الظالِمینَ إِلّا خَساراً.۴
با
دقت در چهار صفتی که خداوند برای قرآن برشمرده است، میتوان پی به ظرافتی
برد که در آیه برای بیان آثار قرآن در نفوس مردم رعایت شده است. گویی ترتیب
در مراحل برخورد انسان با قرآن و تأثیر آیات آن بر جان او در نظر گرفته
شده است. ابتدای آیه همۀ مردم را با لفظ النّاس مورد خطاب قرار میدهد.
قرآن در اولین مرحلۀ برخورد با مردم، آنها را در غفلت مییابد و با موعظه
از ایشان غفلتزدایی میکند. سپس «شروع میکند به پاکسازی باطن آنان از هر
صفت خبیث و زشت و بهطور دائم آفاتی را از عقل آنان و بیماریهایی را از
دل آنان یکی پس از دیگری زائل میسازد» تا تمامی رذایل آنها از بین برود.
(شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ). حالا و در مرحلۀ بعد، آنان را به سوی معارف و
اخلاق و اعمال صالح و در یک کلمه به صراط مستقیم، راهنمایی میکند. در
واقع اینچنین «دست او را گرفته و پابهپا میبرد». و در آخرین مرحله،
آنان را مشمول رحمت خویش، و با بندگان مقرب خود همنشین میسازد.۵
بهاینترتیب
پاکسازی و هدایتی که به وسیلۀ قرآن انجام میگیرد، برای همۀ وجود دارد.
تفاوتی که هست در این است که هرکس به قدر ظرفیت و فهم خود از آن بهره
میبرد و در این مسیر قدم برمیدارد. أَنزَلَ مِن السَّماءِ ماءً فَسالَت
أَودِیةٌ بِقَدَرِها...۶ مثال آبی است که از آسمان نازل میشود و
هر زمینی بنا به استعداد خود آب را به خود میگیرد. بعضی زمینها بیشتر و
بعضی کمتر آب را در خود نگاه میدارند و جاری میسازند. امام حسین
علیهالسلام میفرمایند قرآن چهار لایه دارد: عبارات، اشارات، لطائف و
حقایق. عبارات که مخصوص عموم مردم است و اشارات که متعلق به خواص است و
لطائف که اولیاء به آن دست پیدا میکنند و حقایق که در اختیار انبیاء الهی
است.۷
چگونه خود را در پرتو هدایت قرآن کریم قرار دهیم؟
اللهُ
نَزَّلَ أحسَنَ الحَدیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقشَعِرُّ مِنهُ
جُلُودُ الَّذِینَ یَخشَونَ رَبَّهُم ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُم وَ
قُلُوبُهُم إلی ذِکرِ اللهِ ذلکَ هُدَی اللهِ یَهدِی بِهِ مَن یَشاءُ مِن
عِبادِه وَ مَن یُضلِل اللهُ فَما لَهُ مِن هادٍ.۸ خداوند
نیکوترین سخن (أحسَنَ الحَدیثِ) یعنی قرآن کریم را به سوی مردم فرستاد.
«سراسر این قرآن از آن جهت که آیاتش اختلافی با هم ندارند و هیچ آیهای با
آیۀ دیگر ضدیت ندارد، مشابه یکدیگرند.» ازاینرو، آن را کتابی متشابه
نامید. کتابی که همۀ بخشهای آن در وصف هدایتگری و تذکر مشترک و مشابه
است. بهعلاوه هر قسمتی، قسمتهای دیگر را روشن میکند (مَثانی).
بههمیندلیل است که کسانی که آن را میشنوند، «خود را در برابر عظمت
پروردگارشان مشاهده میکنند، خشیت بر دلهای ایشان احاطه مییابد» و از این
ادراک و مشاهده، پوست بدنهایشان شروع به جمع شدن میکند (تَقشَعِرُّ
مِنهُ جُلُودُ اَّلذِینَ یَخشَونَ رَبَّهُم). سپس با همان یاد خدا
دلهایشان آرام میگیرد و پوستهایشان نرم میشود (ثُمَّ تَلینُ
جُلُودُهُم وَ قُلُوبُهُم إلی ذِکرِ اللهِ). در آخر آیه میفرماید این همان
هدایت خداوند است که هر که را بخواهد به وسیلۀ آن راهنمایی میکند (ذلِکَ
هُدَی اللهِ یَهدِی بِهِ مَن یَشاءُ مِن عِبادِه).۹ خشیت و خوف
از ادارک عظمت پروردگار و سپس سکون و آرامش قلب در برابر یاد خدا، هدایت
خداوند است که بهوسیلۀ قرآن انجام میشود. به همیندلیل است که در ابتدای
سورۀ انفال در اوصاف مؤمنان میخوانیم: إِنَّمَّا المُؤمِنُونَ الَّذینَ
إذا ذُکِرَ اللهُ وَجِلَت قُلُوبُهُم وَ إذا تُلِیَت عَلَیهِم آیاتُهُ
زادَتهُم ایماناً وَ عَلَی رَبِّهِم یَتَوَکَّلُونَ.۱۰ از صفات
مؤمنان، یعنی هدایتیافتگان است که در هنگام ذکر خداوند دلهایشان میتپد و
تکان میخورد و در اثر شنیدن آیات خدا ایمانشان افزوده شده و بیشتر در
دلهایشان ریشه میدهد. «بهطوری که هرقدر مؤمن بیشتر در آیات سیر و تأمل
کند، ایمانش قویتر و زیادتر میشود، تا آنجا که به مرحلۀ یقین برسد و خود
را تابع ارادۀ او سازد»۱۱ یعنی بر او توکل کند (عَلَی رَبِّهِم یَتَوَکَّلونَ).
بنابراین
شأن یاد خدا چنین شأنی است که هرگاه نزد مؤمن آید، بیدرنگ به دنبال آن
خاشع شود. همچنین شأن حقی که ازسوی خداوند نازل شده است (قرآن) نیز چنین
شأنی است.۱۲ أَلَم یَأنِ لِلَّذِینَ آمَنوا أَن تَخشَعَ قُلُوبُهُم لِذِکرِ اللهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الحَقِّ...۱۳
کسی که از سخن الهی و امر و نهی او تأثیر نمیگیرد و درواقع آن را درک و
مشاهده نمیکند، دچار قساوت قلب شده است که در ادامۀ آیه میفرماید:
فَقَسَت قُلُوبُهُم و بههمین دلیل از مسیر هدایت خارج شده و راه فسق و
گناه را میرود، بنابراین میفرماید وَ کَثیرٌ مِنهُم فاسِقُون.
ازهمینرو
قدم اولی که میباید برداریم تا در پرتو هدایتی قرآن کریم قرار بگیریم،
گوش دادن سخن خداوند است. وَ إذا قُرِیءَ القُرآنُ فَأستَمِعُوا لَهُ وَ
أَنصِتُوا لَعَلَّکُم تُرحَمُونَ.۱۴ قدم بعدی تعبیری است که
قرآن از آن به «تلاوت» یاد میکند. از میان کسانی که به آنان کتاب داده
بودیم، تنها آنهایی به این کتاب، یعنی قرآن ایمان میآورند که کتابشان را
حقیقتاً تلاوت میکردند. الَّذِینَ آتَیناهُمُ الکِتابَ یَتلُونَهُ حَقَّ
تِلاوَتِهِ أولئِکَ یُؤمِنُونَ بِهِ.۱۵ بههمین منوال شاید
بتوان گفت، تنها کسانی شامل هدایت قرآن میشوند و در پرتو هدایتی آن قرار
گرفته و به ادراک عظمت پروردگارشان میرسند و در برابر آیات آن خاشع
میشوند، که آن را حقیقتاً تلاوت میکنند. آنگونه که شایسته قرآن است به
تلاوت آن میپردازند. چنانکه خداوند به پیامبرش فرمود: وَ رَتِّل القُرآنَ
تَرتِیلاً.۱۶ ترتیل قرآن در لفظ معنای رعایت مخارج حروف و آهنگ
کلمات و تقطیع آیات و آرامش در قرائت و تداوم و پیوستگی آن است و ترتیل
قرآن در معنا، قرائت قرآن همراه با تدبر و توجه در آیات آن است.۱۷
احساس سرور در برخورد با آیات بشارت و خشیت در برابر آیات انذار. آنگونه
که مطابق سخن امیر مؤمنان علیهالسلام، «آیاتش دلهای مبتلا به قساوت را از
قساوت تهی کند.»۱۸ با این بیان، روشن میشود که چرا کافران و
کسانی که گوشی برای شنیدن قرآن نداشتند، آن را أساطِیرُ الأوَّلین نامیدند
و حال آنان چنین توصیف شده است که گویی بر قلبهایشان پرده افکنده شده و
گوشهایشان سنگین است. وَ مِنهُم مَن یَستَمِعُ إلَیکَ وَ جَعَلنا عَلَی
قُلُوبِهِم أکِنَّةً أَن یَفقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِم وَقراً وَ إِن یَرَوا
کَلَّ آیَةٍ لایُؤمِنُوا بِها.۱۹ درحالیکه اگر گوش فرامیدادند
و دلهایشان را برای شنیدن آیات قرآن گشاده میکردند، حال همان کسانی را
پیدا میکردند که با وجود منع ایشان توسط مشرکان و کافران برای شنیدن آیاتی
از قرآن که رسول الله صلیالله تلاوت مینمودند، با شنیدن آیاتی چند از
تلاوت ایشان، پوست بر بدنشان جمع شد و منقلب گشته، ایمان آوردند و
اینگونه هدایت یافتند. فَمَن بُرِد اللهُ أَن یَهدِیَهُ یَشرَح صَدرَهُ
لِلإِسلامِ وَ مَن یُرِد أَن یُضِلَّهُ یَجعَل صَدرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً...۲۰
______________________________________________
۱.ای مردم! از سوی پروردگارتان موعظه و شفای قلب و هدایتی برای عموم بشر و رحمتی برای خصوص مؤمنین آمد. / آبۀ ۵۷ سورۀ یونس
۲. مفردات برگرفته از ترجمۀ تفسیر المیزان، آیۀ ۵۷ سورۀ یونس.
۳. ترجمۀ تفسیر المیزان. آیۀ ۵۷ سورۀ یونس.
۴.
و ما آنچه از قرآن فروفرستادیم، شفای دل و رحمت الهی بر اهل ایمان است،
لیکن کافران را به جز زیان چیزی نخواهد افزود. / آیۀ ۸۲ سورۀ اسراء
۵. برگرفته از ترجمۀ تفسیر المیزان. آیۀ ۵۷ سورۀ یونس.
۶. خداوند از آسمان آبی فروفرستاد، و از هر دره و رودخانه به اندازۀ هریک سیلابی جریان یافت...
۷. روایت به نقل از http://deabel.org/vdcj.aeafuqevtsfzu.txt
۸.
خداوند بهترین سخن را نازل کرده، کتابی که آیاتش (در لطف و زیبایی و عمق و
محتوا) همانند یکدیگر هستند، آیاتی مکرر دارد که از شنیدن آیاتش لرزه بر
اندام کسانی که از پروردگارشان میترسند میافتد. سپس برون و درونشان نرم و
متوجه ذکر خدا میشود. این هدایت الهی است مه هر کس را بخواهد با آن
راهنمایی میکند و هرکس را خداوند در گمراهیاش رها کند، دیگر هدایتگردی
برای او نخواهد بود. / آیۀ ۲۳ سورۀ زمر
۹. برگرفته از ترجمۀ تفسیر المیزان. آیۀ ۲۳ سورۀ زمر.
۱۰.
مؤمنان کسانی هستند که وقتی یاد خداوند به میان میآید، دلهایشان از ترس
میتپد و وقتی آیات او برایشان تلاوت میشود، ایمانشان زیادتر میشود و
بر پروردگار خود توکل میکنند. / آیۀ ۲ سورۀ انفال
۱۱. ترجمۀ تفسیر المیزان. آیۀ ۲ سورۀ انفال.
۱۲. برگرفته از ترجمۀ تفسیر المیزان. / آیۀ ۱۶ سورۀ حدید
۱۳.
آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق
نازل کرده است، خاشع شود؟ و مانند کسانی نباشند که در گذشته کتاب آسمانی به
آنها داده شد، سپس زمانی طولانی بر آنها گذشت و قلبهایشان قساوت پیدا
کرد و بسیاری از آنها گنهکارند. / آیۀ ۱۶ سورۀ حدید
۱۴. و هنگامی که قرآن خوانده میشود به آن گوش فرادهید و سکوت کنید تا شاید مورد رحمت قرار گیرید. / آیۀ ۲۰۴ سورۀ اعراف
۱۵.
کسانی که ما به ایشان کتاب دادیم و آن را آنگونه که باید تلاوت کردند،
آنان به این کتاب نیز ایمان میآورند... / آیۀ ۱۲۱ سورۀ بقره
۱۶. ... و قرآن را شمرده شمرده بخوان. / آیۀ ۴ سورۀ مزمل
۱۷. سایت معارف قرآن به نقل از «پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن».
۱۸. روایت به نقل از تفسیر المیزان. بحث روایتی پیرامون آیۀ ۴ سورۀ مزمل.
۱۹.
از آنان کسانی هستند که به کلام تو گوش میدهند، لیکن ما بر دلهای آنان
پردهای که از فهمشان جلوگیری کند افکنده و گوشهایشان را سنگین کردیم، و
اگر هر آیهای ببینند باز ایمان نمیآورند. حتی وقتی هم نزد تو میآیند
غرضشان جدال است. و لذا همانها که کافر شدند بعد از شنیدن آیات قرآن
میگویند این جز همان افسانهها و حرفهای قدیمی نیست. / آیۀ ۲۵ سورۀ انعام
۲۰.
هرکه را خدا بخواهد هدایت کند، سینهاش را برای پذیرفتن اسلام میگشاید و
آنکس را که بهخاطر اعمال خلافش در گمراهیاش رها ساخته، سینهاش را تنگ و
سخت مینماید ... / آیۀ ۱۲۵ سورۀ انعام
نوشته شده توسط : حنانه پروین
برگرفته از : خبر آنلاین
سلام
دکتر بدجوری بهم امید بسته. بدجوری تابلو محبت میکنه. خدایا نجاتم بده.
مقاله ی چاپ شده توی nature... و نمره ی بیست از همه ی درسها...
هه! به چه قیمتی.
سلام
صبح عاشورا وقتی برام دعا کردی که:" این عاشورا آرزو دارم صحنه هایی از واقعه رو به چشم دل نشونت بده. میخوام از خدا که حقیقت روضه برات مکشوف بشه." ، چمیدونستم و چه میدونستی که شب شام غریبان چه اتفاقاتی میفته...
وقتی یاس رو توی جوب دیدم، دنیام سیاه شد.. وای رباب... وای رباب... واااااااااای رباب...
عاشورای 95 و شش ماهگی یاس و ترومای سر، هرگز از ذهن هیچ کدوممنون فراموش نخواهد شد.
پی نوشت:
الهی شکر که به خیر گذشت.
روضه ی رباب تا صبح...
کاش هیچ بچه ای مریض نباشه. هرگز...
سلام
آبلوموف نوشته:
این روزها پی در پی می شنوم : « عزاداری هاتون مورد قبول درگاه حق ! »
از خودم می پرسم : « آیا شادی هامون هم مورد قبول درگاه حق قرار می گیره ؟! اصلن شادی در آن سوی کائنات جایگاهی داره ؟ از این به بعد تو عروسی و جشن تولد کسی می تونیم بگیم شادی هاتون مورد قبول حق ؟! می شه امیدوار بود که روزی ما هم در میان ملل شاد جایگاهی داشته باشیم ؟! آیا رقص و سماع و دست افشانی و چرخ زدن های مکرر هم می تونه در سبد خانوار ما قرار بگیره ؟!! زهی خیال ....
خدایا شادی های ناب به ما ارزانی دار و
لبخندت را از ما مگیر!
اما من میگم:
اصولا ما برای چه چیزهایی آرزوی قبولی میکنیم؟ اونم از جانب حق؟؟
آیا چیزی غیر از خودِ حق؟ یا چیزی که برای حق باشه؟
خب، با این باور پس نه تنها شادی و متعلقاتش...
که هرچییییییییی که مالِ حق باشه و به نیت او، میشه براش آرزوی قبولی کرد. و امید به اجابت هم داشت...
چرا که نهههههه؟؟؟
:))
سلام
اصولا با مراسم شیرخوارگان حسینی مخالف بودم! میگفتم بچه ها اذیت میشن. زیاد اذیت میشن...
اما؛ امسال دو تا شیرخوار توی خونه ی ما بود. یکی دقیقا 6 ماهه و یکی 7.5 ماهه. و مادرهاشون آرزو داشتند که دخترکها توی این مراسم شرکت کنند.
برای کمک رفتم.
همه چی کنار... یه چیزی رو هنوز هم نمیتونم باور کنم، اونم ارامش و سکوت عجیب همههههه کوچولوهایی بود که دیدم. هیچ صدای گریه و شیون و ناله ای از بچه ها بلند نبود. من ندیدم. من نشنیدم...
این آرامش و سکوت از کجا بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟ ...
سلام
با تو بودن بهترین بودن دنیاست...
و نه همین!
پی نوشت:
نبرد عقل و دل. 40 دقیقه تا خانه
سلام
دیروز روز اول دانشگاه بود. و من باز هم دانشجو شده بودم. بعد از ده سال دقیقا. وارد همون فضا شدم اما چقدر همه چیز متفاوت بود. و چقدر من متفاوت شده ام...
میزان محبتی که دیروز دریافت کردم بی اندازه بود.
من نابغه نیستم آقای دکتر!
فقط معطلم نکنید...
و خواهش میکنم پر و بالمو نشکنید... (امروز حس کردم خیلی آزاد خواهم بود. برای نگه داشتن و ماندن این آزادی هرکاری لازم باشه انجام خواهم داد.)
لحظه ی ورود به سرعت آرزو ها و اعتقاداتم رو مرور کردم. بی حوصلگی و نداشتن وقت و تنبلی باعث شده بود که علارغم توصیه م به همه ی دوستان ولی خودم ننوشتم حالها و حرفهای روز قبل از ورود به داشنگاه رو. ولی صبح سریع مرورشون کردم و خواهم نوشت.. انشالله
اینکه همه ی کارمندها به خوبی و به دقت منو به خاطر داشتند. یا حتی یکشون با چه ذوقی گفت که عکستو هنوز دارمااا و برد نشونم داد... نمیدونم چی بگم... هذا من فضل ربی...
پذیرایی سر کلاس برای رفع خستگی از یه استاد مهربان... نوبره والا. و من آب انار خوردم و عجببببب چسبییییییییییید.. جای شما خالی.
وسط خنده ها و شوخی ها و شیطنت ها... یهو اون روضه اباعبدالله و حضرت عباس چی بود اون وسط... چه اشکی ریختیم و چه حالی بود... آقای امینی شوکه شد...
امتیازات ویژه ای که دیروز بهم داده شد هم بره توی فایل :" هذا من فضل ربی"
و پیام ساعت 6 عصر... در اون خستگی و ناتوانی... دنیام رو عوض کرد...
ممنونم از بودنت...
و نه همین!