1- اتفاقی که امروز برای مامان افتاد (تعویض معلم) ، حرفهاش، درد دلهاش، گریه هاش، حال بدش و و و... همش همین جمله توی سرم میگذشت: "دوره ت گذشته مربی..."
سلام
بنابر تفسیری از مکانیک کوانتومی، هر دو ذره ای که در گذشته برهم کنش داشته اند، به گونه ای جدایی ناپذیر با یکدیگر پیوند دارند. بنابراین هر آنچه بر سر یکی بیاید فورا بر دیگری نیز اثر می گذارد و مهم نیست که آنها چقدر از هم دور باشند.
بنا بر نظر جان گریبُن، فیزیکدان «ذراتی که زمانی با یکدیگر برهم کنش داشته اند؛ به نوعی اجزای یک سیستم باقی می مانند که نسبت به سایر برهم کنش ها با هم پاسخ می دهند.»
از آنجا که بهترین نظریه خاستگاه گیتی، یعنی نظریه بیگ بنگ، می گوید که تمام ماده از یک نقطه در فضایی کوچکتر از قطر پروتون پدید آمده است، هر ذره ای در گیتی شاید به این شیوه ی اسرار آمیز به هر ذره ی دیگری «متصل» باشد.
سلام
رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد
سیل سرشک ما ز دلش کین به درنبرد
در سنگ خاره قطره باران اثر نکرد
یا رب تو آن جوان دلاور نگاه دار
کز تیر آه گوشه نشینان حذر نکرد
ماهی و مرغ دوش ز افغان من نخفت
وان شوخ دیده بین که سر از خواب برنکرد
میخواستم که میرمش اندر قدم چو شمع
او خود گذر به ما چو نسیم سحر نکرد
جانا کدام سنگدل بیکفایت است
کو پیش زخم تیغ تو جان را سپر نکرد
کلک زبان بریده حافظ در انجمن
با کس نگفت راز تو تا ترک سر نکرد
جناب حافظ
سلام
شب شهادت حضرت زهرا...
تو پری زاده ندانم ز کجا میآیی
کآدمیزاده نباشد به چنین زیبایی
راست خواهی نه حلال است که پنهان دارند
مثل این روی و نشاید که به کس بنمایی
سرو با قامت زیبای تو در مجلس باغ
نتواند که کند دعوی همبالایی
در سراپای وجودت هنری نیست که نیست
عیبت آن است که بر بنده نمیبخشایی
به خدا بر تو که خون من بیچاره مریز
که من آن قدر ندارم که تو دست آلایی
بی رخت چشم ندارم که جهانی بینم
به دو چشمت که ز چشمم مرو ای بینایی
نه مرا حسرت جاه است و نه اندیشه مال
همه اسباب مهیاست تو در میبایی
بر من از دست تو چندان که جفا میآید
خوشتر و خوبتر اندر نظرم میآیی
دیگری نیست که مهر تو در او شاید بست
چاره بعد از تو ندانیم به جز تنهایی
ور به خواری ز در خویش برانی ما را
همچنان شکر کنیمت که عزیز مایی
من از این در به جفا روی نخواهم پیچید
گر ببندی تو به روی من و گر بگشایی
چه کند داعی دولت که قبولش نکنند
ما حریصیم به خدمت تو نمیفرمایی
سعدیا دختر انفاس تو بس دل ببرد
به چنین زیور معنی که تو میآرایی
باد نوروز که بوی گل و سنبل دارد
لطف این باد ندارد که تو میپیمایی
سلام
بعد از نمیدونم چند وقت، دوباره کارتون inside out رو دیدم...
حالا اینکه دوباره اشکم جاری شد و به جزیره هام فکر کردم و اینکه الان فرمون دست کیه... بماند....
متوجه یه چیزی شدم...
میز کنترلم عوض شده...
اینو مطمئنم... چون اصولا شکل احساسات و نیازها و هیجانات و حتی شکل و تعداد جزیره هام خیلی تغییر کرده نسبت به دفعه قبلی...
آقا تماشای این فیلم هر چند وقت یه بار لازمههههه......
پی نوشت:
حدود دو سال هست که در دو پست جداگانه دارم کتابهایی که میخونم و فیلمهایی که میبینم رو ثبت میکنم. عمدتا وقت یا حوصله ی ثبت احساسات یا نظراتم راجع به اون کتاب یا فیلم رو نداشته ام برای همین فعلا صرفا یک لیست هست... که شاید بعدها کاملتر بشه (الان شامل اسم/ سال/ کارگردان یا نویسنده میشه)
فقط خواستم این مسآله رو اطلاع رسانی کنم!!! . همین!
سلام
خودش حالش خوبه اما...
حوضچه ش به حد خطرناکی کم آب شده...
ماهی کوچولو دعا میخواد...
خداااااااااااا...
سلام
مثل ماهی زیر انگشتهام سر میخوره و از اینور به اونور میره...
دلم ضعف رفت براشششششششششششششش....
پی نوشت:
two months later
:**
سلام
همین الان وقتی خبر جدایی کیروش رو از تیم ملی خوندم، یه چیزی فقط توجهم رو جلب کرد...
" بعد از هشت سال..."
و این برای من چقدر معنی داره............
....
...
..
.
سلام
در بعضی طوفانهای زندگی،
کم کم یاد میگیری که نباید توقعی داشته باشی مگر از خودت.
متوجه میشوی, بعضی را هرچند نزدیک، اما نباید باور کرد
متوجه میشوی روی بعضی هر چند صمیمی، اما نباید حساب کرد
میفهمی بعضی را هر چند آشنا، اما نمیتوان شناخت
و این اصلاً تلخ نیست، شکست نیست،
آگاه شدن تاوان دارد ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشی،
این آگاهی دردناک است
اما هرگز تلخ نیست ...