چهارشنبه

مشخصات بلاگ

روز چهارشنبه به نام حضرت موسى بن جعفر و حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادى علیهم السلام است.در زیارت آن بزرگواران بگو:
السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَوْلِیَاءَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا حُجَجَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا نُورَ اللَّهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکُمْ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللَّهَ مُخْلِصِینَ وَ جَاهَدْتُمْ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَتَاکُمُ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللَّهُ أَعْدَاءَکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَجْمَعِینَ وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنْهُمْ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا إِبْرَاهِیمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى یَا مَوْلایَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ أَنَا مَوْلًى لَکُمْ مُؤْمِنٌ بِسِرِّکُمْ وَ جَهْرِکُمْ مُتَضَیِّفٌ بِکُمْ فِی یَوْمِکُمْ هَذَا وَ هُوَ یَوْمُ الْأَرْبِعَاءِ وَ مُسْتَجِیرٌ بِکُمْ فَأَضِیفُونِی وَ أَجِیرُونِی بِآلِ بَیْتِکُمُ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ.

بایگانی
پیوندها

۱۲ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

سلام

وقتی بچه ها درباره ی "ترس از تنهایی" حرف زدند و تعداد کسانی که چنین ترسی واقعا براشون جدی بود زیاد شد، یکی از بچه ها و خود دکتر نظرشون این بود که:" تنهایی بعضی وقتها خیلی هم خوبه!"

روزهای زیادی به خوب بودن یا بد بودن "تنهایی" فکر کردم. اینها که مینویسم نتیجه ی فکرهامه:

تنهایی چند جوره. یکی تنهایی درونی هست. یعنی توی وجودت حس تنهایی بکنی. فرقی نمیکنه که در اطرافت آدمهای متعددی باشند یا نباشند. گاهی تو در میان جمعی و دلت جای دیگر است...

یکی تنهایی بیرونی هست. یعنی در اطرافت کسی نیست. این کسی میتونه اعم از آدم باشه یا هر موجود زنده ی دیگه (گاهاً اجسامی که باهاشون رابطه ی عاطفی خاصی داشته باشی).

خب، آدمهایی که همیشه نیاز دارند که اطرافشون شلوغ باشه، با تنهایی بیرونی حس بدی خواهند داشت. غمگین و احیانا افسرده میشن.

اما آدمهایی که خیلی بروز بیرونی ندارند و عمدتا توی خودشون هستند و به اصطلاح خودشون با خودشون خوشند( درون گراها)، اصلا کاری ندارند که دورشون شلوغه یا نیست. اونها ساکت و تنها هستند.

یه وقتی اما بحث اصلا یه چیز دیگه است. تو در میان جمع هستی. میخوای هم ارتباط با آدمها برقرار کنی. اما، حس اینکه:"کسی حرفم رو نمیفهمه!" حس تنهایی عمیقی رو بهت القا میکنه. حالت خراب میشه.

گاهی هم تو اصلا فرقی برات نمیکنه که محیط درون و بیرونت شلوغ باشه یا نه، اینکه یه نفر واقعا به فکر تو باشه. به یادت باشه. انرژی مثبت برات بفرسته. دعات کنه. یا هرچی مثل این... اینکه وقتی به یادش میفتی ته دلت گرم بشه که او هست... حتی اگر بیرون هیچ حضوری نداشته باشه، یه حس خوبی به آدم میده که مخالف حس تنهاییه.

ما در حالات مختلف روحی مون احتمالا همه ی موارد بالا رو تجربه کرده ایم.  نه میشه به هیچ کدومشون به طور مطلق عنوان "تنها بودن" رو داد. نه میشه خلافش رو ثابت کرد. من میگم " تنهایی" یه حس کاملا درونی هست و یک تجربه ی به شدت شخصیه که از آدمی به آدم دیگه فرق میکنه. و وقتی آدمهای زیادی ازش ترس دارند، لزوما همه شون درباره ی یک تعریف خاص صحبت نمیکنند.

"تنهایی" یک مفهوم کاملا نسبی است.

برای همین، کسی که همسر داره/ خانواده داره/ والدین داره/ دوست داره/ کار داره/ در وطنش زندگی میکنه/ روابط اجتماعی زیادی داره/ و... لزوما آدم "غیر تنهایی" نیست. بلاعکسش هم همینطور.

همین.


و... نه همین.....


  • narjes srt

سلام

بلاخره بعد از 15 سال امروز آرشیو روزنامه ی جام جم م رو (شامل اولین شماره در اردیبهشت 79 تا زمستان 82 بعلاوه ی چندین تک شماره از سالهای بعدی) به یک جای امن و مطمئن (مرکز خودمون!) سپردم که هم ازش نگهداری کنند و هم ازش استفاده بشه.

در تمام پروسه ای که طی شد تا از مالکیت من درآمدند, جان دادم...


  • narjes srt

سلام

وقتی توی روضه ی شب سوم محرم که روضه ی حضرت رقیه سلام الله علیها رو میخونن برای اولین بار یه حس جدید رو تجربه کردم... حس عمه ی یک دختر بچه بودن... اینکه حاضری هر کاری بکنی که بهش هیچ صدمه ای نرسه......

وقتی بهش گفتم بیا اینجا. گفت نمیتونم مهمون دارم، خاله زهرا آمده نی نی م رو ببینه, حسودی م شد که؛ ااااااااااا خاله ش منم. هیچیکی دیگه نباید خاله ش باشه...

این حسهای جدید برام بی اندازه ارزشمند و خوشاینده.

الهی شکر.....

  • narjes srt

سلام

دیشب برای بار n ام مختارنامه را دیدم(قسمت اول).

بدلیل اینکه حالا به طور کلی با همه ی همه ی همه ی گذشته ی مختارنامه ایم قطع ارتباط کرده ام, اینبار یه حس جدیدی رو تجربه کردم.

و حتی, هوس کردم اینبار فقط فقط برای دل خودم همه ی اون نوشته ها رو اینجا توی وبلاگم بذارم. شاید انگیزه ای شد که بلاخره بعد از شش سال تمامش کنم!!

ااَاااَاااااَ، شش سال گذشت!!!!!!! هِی هِی هِی... چه ها که نکشیدم با اون جماعت...



  • narjes srt

سلام

Life is pain

Life is challenge

Life is difficult



همین!

  • narjes srt

سلام

از فردا دوره ی سه شروع میشه. این یعنی شروع یه فصل جدید از زندگی من.

هیجان زده و نا آرامم.

برای خودم و همه ی هم دوره ای ها یه سفر پربار و باشکوه رو آرزو میکنم.

موفق باشی نرجس جان :)



  • narjes srt



سپاس خدایی را که قرار داد ما را از کسانی که تمسک می‌جویند ( اهل قبول‌کنندگانِ) به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و فرزندان معصومش که سلام و صلوات خدا بر آنان باد.

  • narjes srt

سلام

بعد از اینهمه درد غم غصه رنجی که توی این روزها تحمل کرده ام، چی میتونه بهتر از تماشای آسمان باشه در یک صبح خنک...

همچنان خوابم نمیبرد و اگر هم میخوابیدم با خوابهای آشفته میپریدم. خیلی زودتر از قرار بیدار بودم و منتظر...

اول از توی کوچه دیدمش... بزرگ و درخشان در افق غربی درست وسط کوچه...

بعد رفتم پشت بام. موکت پهن کردم. هوا خنک بود. نماز آیات زیر آسمان خیلی چسبید. (یادم افتاد به حرف عزیزی که میگفت:" وقتی روی چمن سجده میکنی انگار سرت رو روی پای خدا میذاری. ته ته ته آرامشه...")

تکیه دادم به دیوار خرپشته و چشم دوختم به ماه. که کم کم داشت محو میشد. هزاران خاطره از ذهنم عبور کرد. از پشت بام خانه مان که گاه به گاه رصدگاه بچه ها میشد. از بچه ها که الان هر کدوم یه جای دنیا هستند. خاطره اولین تجربه ی روئیت خسوف در جمع منجمان آماتوری در محوطه موزه دارآباد. خاطره ی کلاسها کارگاهها برنامه ها. خاطره های خوب و دلتنگ کننده.

آرام بودم آرام... و تماشا میکردم به سایه ی زمین که داره چطوری ماه زیبای بزرگ رو قورت میده!!

کمتر خسوفی رو به خاطر دارم که اینقدر تیره بوده باشه. وقتی برخورد دوم کامل شد دیگه کاملا گمش کردم. اصلا ندیدمش و طلوع شد...

آمدم پایین و خوابیدم.

آرام...

خدایا ممنونم که اون جایی. که هستی. که داری همه چیز رو میبینی. لطفا ظرفیت قلبم رو زیاد کن زیاااد...

دوستت دارم...


منبع عکس:http://parssky.com/view/6614.aspx

94.7.6

  • narjes srt

سلام

فقط دارم خفه میشم...........................................

حج خونین امسال کِی تموم میشه خدااااااااااااااااااااااااااااااااا...


بعدا نوشت:

شب نمیتونستم بخوابم. نشستم یه کمی قرآن خوندم. کلی با خدا حرف زدم. یه کم گریه کردم. گفتم خدایا یه حرفی بزن من یه کمی اروم بشم. حالم واقعا جسمی و روحی بده... و قرآن رو باز کردم این آیات آمد:

اعود بالله من الشیطان الرجیم

وَ کَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْیَةٍ کاَنَتْ ظَالِمَةً وَ أَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا ءَاخَرِینَ(11)/ فَلَمَّا أَحَسُّواْ بَأْسَنَا إِذَا هُم مِّنهَْا یَرْکُضُونَ(12) /لَا تَرْکُضُواْ وَ ارْجِعُواْ إِلىَ‏ مَا أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَ مَسَاکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسَْلُونَ(13)/ َ قالُواْ یَاوَیْلَنَا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ(14)/ فَمَا زَالَت تِّلْکَ دَعْوَئهُمْ حَتىَ‏ جَعَلْنَهُمْ حَصِیدًا خَامِدِینَ(15)/ وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنهَُمَا لَاعِبِینَ(16)/ بَلْ نَقْذِفُ بِالحَْقّ‏ِ عَلىَ الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَ لَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ(18)

ما مردم قریه‏ هاى بسیارى که ظالم بودند را هلاک کردیم و بدنبال آنها مردم دیگرى آفریدیم. همین که کیفر ما را احساس کردند از آن فرار کردند. فرار نکنید و بازگردید بسوى نعمتها و سرگرمیهاى خویش و بسوى مساکن خویش، شاید از شما پرسیده شود. گفتند: واى بر ما که ستمکار بودیم. این بود حرف همیشگی ایشان تا وقتی که مثل چوب ، خشکشان کردیم. ما آسمان و زمین و آنچه میان آنهاست را به بازى نیافریده‏ ایم. اگر میخواستیم ببازى بگیریم و کننده اینکار بودیم، از نزد خود میگرفتیم. ما حق را به باطل مى ‏افکنیم تا بر آن غلبه کند و باطل از بین برود. واى بر شما از آنچه وصف مى‏ کنید.

از سوره ی مبارکه ی انبیاء

سکوت کردم و خوابیدم.


+ یه چیز دیگه هم یادم آمد. این روزها در داخل مسجد الاقصی هم به شدت درگیری بود و ملت اون داخل کشته میشدند . در نبرد مستقیم تن به تن با اسرائیلی ها. رسانه ها همه حواسشون به این اتفاقات بود. یه ماجرای خیلی مهم فقط میتونست تماااااااااااااااااااااااااام چشمهای دنیا رو از این اتفاقات منحرف کنه. فقط یه اتفاق بزرگ... یه فاجعه... یه مصیبت جمعی عظیم...

با همه ی وجودم ازتون متنفرم متنفرم متنفرم متنفرم متنفرمممممممممممممممممممممم...



  • narjes srt

سلام

نوشته ی یک دوست باعث شد یه چیزهایی بنویسم که اینها اون بخش قابل انتشارش هست... :


" کارل یوستاو یونگ" انواع خصوصیات زنها را در مفاهیم به نام  "کهن‌الگو در روان‌شناسی تحلیلی"  بررسی و معرفی میکند. اینها زنهایی هستند که نویسنده ی این متن اونها رو خوشحال میدونه و ترکیبی از اینها زنی است که او را خوشبخت میکنه::

از زنهایی که دارای شور زندگی هستند ، زنانی خلاق و عاشق . . .  عاشق رنگ ، عاشق زیبایی ، عاشق زندگی. به طور مداوم عاشق می شوند و به زندگی در مفهوم کلی آن عشق می ورزند . به راحتی می توانند سایرین را به خود جذب کنند ، جذابیت در ذات آنهاست ، برای آن کاری انجام نمی دهند. آدم های بسیار خلاقی هستند، خلاقیت در وجود آنهاست . لباس پوشیدن و آرایش کردنشان خاص خودشان است، به هیچ وجه از مد و دیگران تقلید نمی کنند بلکه خودشان مد را خلق می کنند. خانه شان پر رنگ و زیباست ، پر از چیزهای حتی غیر مفید ، ولی خیلی قشنگ . یونگ به اینها میگه :" آفرودیت"

زنهایی که تمایل زیادی به ازدواج و همسرداری و زندگی مشترک دارند به طوری که همه هدف زندگیشان و تعالی خودشان را در کامل شدن  به واسطه ازدواج می دانند . وفاداری ، سیاستمداری ، ماندگاری و همینطور حسادت از صفات اصلی این تیپ شخصیتی می باشد. از نظر آنها ، پارتنرشان ، بهترین ، زیباترین و کامل ترین و مناسبترین فرد روی زمین است و به حرف هیچ کس در مورد او گوش نمی دهند.  در برابر تحریک حسادت ، بسیار شدید واکنش نشان می دهند . می خواهند که از همه مسائل و کارهای همسرشان مطلع باشند . اگر همسرشان به جنس مخالف توجه کند ، سریع رقیب را از میدان به در می کنند . همیشه حفظ ظاهر می کنند که رابطه من و همسرم بسیار خوب است.  اولین شغل خودشان را همسرداری می دانند. یونگ به اینها میگه:" هرا"

زنهایی که همیشه در حال سرویس دادن و انجام کاری برای دیگران هستند ، به همین علت اطرافیان آنها آدم های بی مسئولیتی هستند. به هیچ عنوان نمی توانند ” نه ” بگویند. اغلب در رابطه با جنس مخالف در نقش مامان ظاهر می شوند. دست پختهای خیلی خوشمزه دارند. عاشق بچه ها هستند. عاشق مهمان و مهمانی دادن  هستند. محال است دست خالی به جایی بروند ، گل ، شیرینی ، غذا و . ، همیشه با دست پُر. آغوش مهربانی دارند. ماساژورهای پر عشق و تاثیرگذار و خوبی هستند. همیشه در کیف یا کمدشان خوراکی دارند . آنقدر خوراکی و دهندگی به طرفشان می خورانند تا بترکد. این شخصیت به طور کلی حامی خوبی برای دیگران است و همیشه آنها را در حال دادن سرویس دادن و خدمت به دیگران میبینید. بسیار پرتوان و قلدر در حوزه خودشان. یک مدیر عاطفی و پر توان و فوق العاده. مادرانی خستگی ناپذیر و تسلیم ناپذیر و ضدِ افسردگی . یونگ به این زنها میگه:" دیمیتر"

اما، زنهای دیگه ای هم هستند که اونها هم میتونند خوشحال باشند ولی خصوصیات بالا رو نداشته باشند. مثلا:

"آتنا" ها به طور کلی افرادی هستند عاقل ، منطقی ، هدفگرا  ، هماهنگ کننده ، همسو کننده ، مدیر و مدبر ، رزم آرا. یکی از خصوصیات بارز آنها،داشتن برنامه برای انجام هر کاری است. آنها افرادی بسیار بسیار رک هستند. خیلی احساساتی نیستند. این افراد بسیار رازدار هستند ، نگاه مدوسایی از دیگر مشخصه های این افراد می باشد، ورزش کردن برای این افراد فقط برای حفظ سلامتی انجام می شود و به قهرمانی در رشته ورزشی خاصی اهمیت نمی دهند. زمانبندی برای این افراد بسیار مهم است.

یا:

"پرسیفون" ها  زیبا ، ناز ، دوست داشتنی ، ملایم هستند . به رنگ صورتی کم رنگ بسیار علاقه دارند. بسیار آرام و انعطاف پذیر هستند و در هر جمعی که قرار می گیرند از خودشان نظری ندارند و همانطوری می شوند که بقیه دوست دارند. عاشق فالگیری ، داستانهای عاشقانه ، رمان و صفحه حوادث هستند. توانایی گریه کردن به صورت مستمر و بی پایان را دارند، به راحتی می توانند ساعتهای متمادی (حتی هفته ها )یکسره گریه کنند و بیشتر وقتها حتی دلیل گریه کردنشون را هم نمی دانند،‌ فقط دلشون می خواد گریه کنند. اهل تعهد دادن نیستند. عاشق خوابیدن طولانی. خرید کردن بی هدف و  با تلفن ساااعتها حرف زدن هستند.

اما :

"هستیا" ها دارای خلق و خوی آرام ، ساکت و احساس امنیت زیادی همواره با خودشان دارند. این افراد بینش روحانی دارند ، همیشه در پذیرش آگاهانه مسائل و اتفاقاتی که برایشان پیش آمده هستند. با خودشان کاملِ کامل هستند. اهل غیبت کردن و چشم و هم چشمی نیستند. افراد ساده و بی پیرایه ای هستند و هیچ چیز و هیچ کسی باعث نمی شود که اینان آشفته و یا عصبانی شوند. لباس ساده می پوشند. احساس تمرکز بیشتر و نیز خرسندی از اوقات خوش بی دغدغه دو ویژگی مهم هستیا است.

و اما مردترین این جمع!!

تیپ شخصیتی  "آرتمیس"،‌ مستقل و هدف گذارند. آنها عاشق طبیعت بکر و دست نخورده هستند و تو طبیعت انگار تو خودشونند . اهل کل کل کردن به دیگران هستند و توی هیچ موردی کوتاه نمی آیند.خلق و خوی تند ، سریع و عکس العملی دارند و هیچگاه در مورد هیچ چیز و هیچ کس بالاخص مردان کم نمی آورند. دنبال خصوصیات غیرزنانه و متفاوتند. از ایفای نقش ضعیفه متنفر است. عاشق دویدن و ورزش دو هستند .این افراد دوست دارند آزاد و مستقل و یله و رها باشند و هیچ کس در هیچ موردی و هیچ جا جلوی آزادی عملشان را نگیرد ، برای همین اگر کسی در این زمینه برایشان محدودیت ایجاد  کند، با او می جنگند  و به راحتی می توانند او رانابود کنند ، حتی به قیمت نابودی خودشان. اکثراً لباسهای ورزشی و اسپرت و نخی می پوشند ، و توی این لباس ها احساس راحتی و آزادی می کنند و خیلی فرمال رسمی پوش نیستند .

 

خب وقتی اینها رو میدونی زنانگی کسی زیر سوال نمیره. همه زن هستند. با خصوصیات مختلف. همه احساس دارند با درجات مختلف. همه تعهد دارند با درجات مختلف. حالا میشه به یکی از اینها بیشتر نزدیک بود یا دورتر اما کلیت زنانگی شون زیر سوال نمیره. سعی کنیم بفهممیشون و بپذیریمشون. حتی ارتمیس با اینکه کمترین میزان خصوصیات زنانه رو داره. اما با زن بودنش در صلحه. خوشه. خوشحاله.

 


پی نوشت:

1- این یه سایت هست که میشه مرد ها و زن ها تست بدهند و بفهمند خصوصیاتشون به کهن الگوهای جنس خودشون چقدر نزدیک هست.

http://www.khodshenas.ir/ArcheTypes/Test

2- با تشکر از پوریا ماهان

3- نمیدونم چرا امشب(94.7.8) باید بعد از مدتها فیلم "my fair lady"  رو ببینم... و چقدر مربوط بود...

 

 

 

 

 

  • narjes srt

سلام

الان برای بار دوم مستند "مشق شب" عباس کیارستمی رو دیدم.

بچه های این مستند هم سن من هستند.

این مستند برام روضه ی بازه. یعنی هر بار چنان باهاش گریه میکنم که نفسم بند میاد.

و هر بار از خودم میپرسم:" وااای ما چی سرمون اومده؟!!"

و وای وای وای...

  • narjes srt

"حال و هوای حرم. شماره ی 9"

سلام. الوعده وفا.

یه روز بعد از قرآن متوجه یه آقایی شدم که روبروی ایوان طلای صحن آزادی داره قرآن میخونه. یه نوزاد هم جلوش هست. خب تا اینجاش خیلی عادی هست.

اما این آقا داشت برای اون نوزاد قرآن میخوند. باهاش حرف میزد و نوزاد هم جواب میداد. هر آیه رو رو به بچه انگار که داره براش قصه میگه میخوند و بچه هه با حرکات تند دست و پاش کاملا با باباش در ارتباط بود. مدت طولانی نگاهشون میکردم. داشت سوره "یس" رو میخوند. و فکر کردم وقتی بچه با این روش بزرگ بشه, کاملا با قرآن مأنوس خواهد بود.

پی نوشت:

اون آقا از شیعیان عربستان بود. خانمش رو هم دیدم. روزهای بعد هم بارها و بارها همون جا میدیدمشون.


  • narjes srt