چهارشنبه

مشخصات بلاگ

روز چهارشنبه به نام حضرت موسى بن جعفر و حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادى علیهم السلام است.در زیارت آن بزرگواران بگو:
السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَوْلِیَاءَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا حُجَجَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا نُورَ اللَّهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکُمْ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللَّهَ مُخْلِصِینَ وَ جَاهَدْتُمْ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَتَاکُمُ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللَّهُ أَعْدَاءَکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَجْمَعِینَ وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنْهُمْ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا إِبْرَاهِیمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى یَا مَوْلایَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ أَنَا مَوْلًى لَکُمْ مُؤْمِنٌ بِسِرِّکُمْ وَ جَهْرِکُمْ مُتَضَیِّفٌ بِکُمْ فِی یَوْمِکُمْ هَذَا وَ هُوَ یَوْمُ الْأَرْبِعَاءِ وَ مُسْتَجِیرٌ بِکُمْ فَأَضِیفُونِی وَ أَجِیرُونِی بِآلِ بَیْتِکُمُ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ.

بایگانی
پیوندها

ت ن ه ا ی ی

يكشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۴۹ ق.ظ

سلام

چطوری میشه که منظور من از پست قبلی که رمزدار بود، دقیقا چیزهایی باشه که تو نوشتی، خرمالوی سیاه...

ممنونم تهمینه که گاه به گاه دقیقا حرفهای من رو مینویسی...

این پست عینا کپی میشود:


می دانید تنهایی کجا معنا پیدا می کند.آنجا که در فهرست گوشی ات هیجکسی نیست که به او زنگ بزنی که: هی فلانی میای بریم یه کافه بشینیم، یه قهوه بزنیم و با هم آه بکشیم بابت مردن یه آدم.
تنها نبودن زمانی معنا پیدا می کند که کسی باشد برای چنین ملاقات به شدت احمقانه و بی دلیلی.
حالا شما فکر کنید مرگ یک آدم. می تواند این ملاقات ها بابت نگرفتن حقوق باشد:‌آقای همکار؟ میای بابت اینکه حقوقمون رو ندادن بریم بشینیم یه کافه به روبرومون زل بزنیم؟
یا شاید این تنها نبودن زمانی اتفاق بیفتد که اخبار اعلام می کند : تا سه ماه آینده خبری از باران نیست.
یکی باید باشد با دغدغه ای این چنین مشترک که بخواهد غم اش را در سکوت اما در کنار کسی تبدیل به یک قهوه در یک کافه کند. و در میانه اش زل بزند به عبور مردم و بعد بغل دستی اش را نگاه کند، لبخند تلخ بزند و بگوید: خب!‌زندگی ادامه دارد!
اما وقتی کسی نیست، کسی نیست که بشود غم های مسخره را با او شریک شد تنهایی معنی عجیبی پیدا می کند.

نوشته : خرمالوی سیاه


  • ۹۶/۰۴/۲۵
  • narjes srt

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی