چهارشنبه

مشخصات بلاگ

روز چهارشنبه به نام حضرت موسى بن جعفر و حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادى علیهم السلام است.در زیارت آن بزرگواران بگو:
السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَوْلِیَاءَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا حُجَجَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا نُورَ اللَّهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکُمْ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللَّهَ مُخْلِصِینَ وَ جَاهَدْتُمْ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَتَاکُمُ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللَّهُ أَعْدَاءَکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَجْمَعِینَ وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنْهُمْ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا إِبْرَاهِیمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى یَا مَوْلایَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ أَنَا مَوْلًى لَکُمْ مُؤْمِنٌ بِسِرِّکُمْ وَ جَهْرِکُمْ مُتَضَیِّفٌ بِکُمْ فِی یَوْمِکُمْ هَذَا وَ هُوَ یَوْمُ الْأَرْبِعَاءِ وَ مُسْتَجِیرٌ بِکُمْ فَأَضِیفُونِی وَ أَجِیرُونِی بِآلِ بَیْتِکُمُ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ.

بایگانی
پیوندها

حق/ باطل

دوشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۴۹ ق.ظ

سلام

اتفاق امروز و تشکیل مجدد اون نشست ها بعد از دو سال باعث بروز یه سری خشمهای عمیق و نهفته در من شد که ساعتها دربارش حرف زدیم . خودم باید با نوشتن به نتیجه برسم که تکلیفم چیه و میخوام چکار کنم.

اینکه تو باید اول تکلیفت رو با خودت روشن کنی. و بدون هیچ ترس و خشم و ناراحتی مواضعت رو کاملا روشن و شفاف به جمع بگی. و فقط حواست به یک چیز باشه. اون هم اینکه، وقتی "حق" رو شناختی، ازش حمایت کنی به هر نحو و حواست باشه که طوری بازی نکنی که گروه مقابل حس کنه که تو رو جذب کرده و گروه این طرف حس کنه که تو رو از دست داده.

که "تو" چنان عنصر مهم و تأثیر گذاری هستی که حضورت در هر خاکریز میتونه به حدی غیر قابل وصف معادلات مبارزه رو عوض کنه...

خودت رو بشناس

حق رو بشناس

دوست رو بشناس

دشمن رو بشناس

و حمایت کن. به هر طریقی که میتونی...


(یادم آمد به دعواهای اون گروه کذایی... که به همین دلیلِ کسب حمایت من، دعوا شد و در نهایت برای همیشه ترکشون کردم)

باید فکر کنم. باید خیلی فکر کنم.

مشکلم اینه که: گروهی که ظاهرا حق هستند و به عبارتی دوست حساب میشن و من در همه ی این سالها عضوشون بوده ام و حمایتها کرده ام و تلاشها و غیره و غیره......، الان اونقدر به نظرم انتقاد بهشون وارد هست و اونقدر شاکی و شکار و خشم دارم نسبت به بسیاری از عملکردهاشون که حتی توی دل خودم هم از اینکه خودم رو توی اون دسته حساب کنم، حس خوبی ندارم و حتی چندشم میشه!!!!!  (و این خشم رو توی لحن تندم توی این جمع به وضوح میشه دید!) در عین حال که مطلقا قرابتی با گروه رقیب ندارم. گرچه که برخی حرفهاشون رو درست میدونم. (و در مقابل بدترین و توهین آمیزترین حرفهاشون هم سکوت میکنم و اصلا هیچی نمیگم!)

توی دو راهی سختی قرار گرفته ام که شاید بتونه راه آینده ی زندگی م رو از هر نظر... مادی و معنوی و روحی و جسمی و همه جوره، تحت الشعاع خودش قرار بده.


خدایا، الان از اون مواقعی هست که مطلقا ناتوان و نادان ایستاده ام مقابلت و دستم به سمتت دراز هست... مددی......



  • ۹۶/۰۵/۰۹
  • narjes srt

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی