چهارشنبه

مشخصات بلاگ

روز چهارشنبه به نام حضرت موسى بن جعفر و حضرت رضا و حضرت جواد و حضرت هادى علیهم السلام است.در زیارت آن بزرگواران بگو:
السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَوْلِیَاءَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا حُجَجَ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا نُورَ اللَّهِ فِی ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکُمْ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی لَقَدْ عَبَدْتُمُ اللَّهَ مُخْلِصِینَ وَ جَاهَدْتُمْ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَتَاکُمُ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللَّهُ أَعْدَاءَکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَجْمَعِینَ وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنْهُمْ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا إِبْرَاهِیمَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى یَا مَوْلایَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ أَنَا مَوْلًى لَکُمْ مُؤْمِنٌ بِسِرِّکُمْ وَ جَهْرِکُمْ مُتَضَیِّفٌ بِکُمْ فِی یَوْمِکُمْ هَذَا وَ هُوَ یَوْمُ الْأَرْبِعَاءِ وَ مُسْتَجِیرٌ بِکُمْ فَأَضِیفُونِی وَ أَجِیرُونِی بِآلِ بَیْتِکُمُ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ.

بایگانی
پیوندها

چند می ارزه؟

دوشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۵۸ ب.ظ

سلام

ریحانه از اون دانش آموزهایی بود که در یکماه گذشته، بیشترین انرژی رو ازم گرفته...

اصلا حرفم رو گوش نمیکرد.

اصلا تمرین هام رو انجام نمیداد.

اصلا پیشرفتی نداشت.

و من به شدت نگرانش بودم... و هر جلسه اعصابم بابتش خرد بود...

هیچ روشی روش عمل نمیکرد. و حس ناکارامدی شدید میکردم...

سکوت و آرامش مطلقش هم مزید بر این حال من بود.

چندین بار به مدیر تذکر داده بودم که این دانش آموز خیلی عقبه هااا... و خبری از پیگیری اونها هم نبود!


امروز،

وقتی بخش اول درس تموم شد و با فاصله ی خیلی خیلی خیلی کوتاه داوطلب شد که به عنوان اولین نفر جواب بده، من و همه ی کلاس تعجب کردیم. اولش که جدی ش نگرفتم . اما دیدم نههه اصرار داره که بخونه.

گفتم:" خب، بخون..."

و خوند... نهههههه نخوند...    جوشید... جوشید... جوشید.... مثل چشمه. مثل رود ازش آیات قرآن فوران میکرد...

شوکه شدم. چشمهام چهارتا شده بود...

باز خوند. هِی خوند... و دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم... از بقیه اجازه گرفتم و پریدم بوسیدمش...

وای دختر... تو عااالی هستی......

همین دخترک، بارها امروز باعث شد اشکم جاری بشه.

باورم نمیشه...

گفت:" خانم امروز پیشخوانی کردم"

اونقدر امروز تشویقش کردم که خودم داشتم میمردم...


و بعد کلاس فکر کردم....

چه قیمتی روی این اتفاق میذاری نرجس خانم؟؟؟؟؟

چند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


  • ۹۶/۰۸/۰۱
  • narjes srt

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی